تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

عمل معلّمی برای معلّمانی که به آن به منزله فرصتی برای اعتلای آموزش و رشد شخصی نظر می کنند، سرشار از تجربه های نادری است که آگاهی از آنان برای دانشجو معلّمان و معلّمان دو خاصیت دارد:
1. آشنایی با تجربه خاص؛
2. کسب انگیزه و اعتماد برای عمل خلّاقانه در موقعیت های واقعی تربیت.
وبلاگ پیش رو، متن مصاحبه کتبی و تصویری از تجربیّات معلّمان حرفه ای، سرآمد و پیشکسوت ایران، بالاخص استان مازندران است
که توسط اینجانب، همکاران و دانشجو معلّمان دانشکده فاطمة الزهراء (س) قائمشهر و دانشکده شهید رجایی بابل وابسته به دانشگاه فرهنگیان در اجرای تکالیف عملکردی واحد درسی " تجربه های خاص حرفه ای در آموزش ابتدایی" تهیه و ثبت شده است. که تلاشی برای شناسایی معلّمان نادر و قدر شناسی از آنان نیز محسوب می شود و پیوندی بین نسل های معلّمان ایجاد می کند.
ضمن سپاس از بازدیدکنندگان محترم، استدعا می شود علاوه بر ارائه نظرات ارزنده خود، در صورت استفاده از متن حق امانت داری را رعایت نموده و با ذکر مأخذ ما را در اعتلای این امر مهم یاری نمایند./ انشاءالله

آخرین نظرات

۱۰۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

دانش آموزی مرزی / عطیه جانبابایی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۳ ب.ظ
در سال اول ابتدایی دانش آموزی داشتم به اسم مهدیه که مرزی بود و مشکل خانوادگی داشت و با عمه و پدربزرگش زندگی میکرد . مهم ترین مشکل این دانش آموز مشکل جسمی او بود . مهدیه مادرزادی دندانهایش مشکل داشت و زبانش لوله ای شکل بود ، به گونه ای که به تجویز پزشک مایعات را با پستانک می خورد. این عوامل موجب می شد تا در صحبت کردن مهدیه اختلال ایجاد شود . مهدیه طوری صحبت می کرد که بچه ها متوجه حرفهایش نمی شدند و من که با دقت به حرفهایش گوش می دادم آن را برای دانش آموزان تکرار میکردم . راهکارهایی که به کار می بردم این بود که بیشتر اوقات مهدیه را پای تخته می آوردم و او را وادار به صحبت می کردم ، به او بیشتر توجه می کردم ، او را در نیمکت اول نشاندم ، با خانواده ی او صحبت کردم و به آنها گفتم که مهدیه نیاز به توجه ویژه دارد و البته خانواده اش بسیار به او رسیدگی می کردند که همین عوامل موجب شد مهدیه پیشرفت های فراوانی در زمینه ی گفتاری وارسی داشته باشد.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۳۳
  • مهدی تقی پور حیدری

از املا کلاس تا املا زندگی/منا عمرانی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ب.ظ
مصاحبه ای با سرکار خانم سردشتی  انجام دادم که تجربه زیر را بیان کردند: خانم سردشتی آموزگار پایه ی اول دبستان غیردولتی شهرستان رامسر است.ایشان 34سال سابقه کار دارد که 30 سال آن را در پایه اول ابتدایی خدمت کرد. تجربه اولی که ذکر کردند مربوط به سال 91 بود که در واقع یک تجربه آموزشی – رفتاری محسوب می شود.از جمله کارها واقداماتی که  خانم سردشتی برای رفع مشکل اختلالات یادگیری بیش فعالی (کم توجهی) یکی از دانش آموزانش انجام داد، تهیه یک دفتر املای معلم بود. ایشان دفتر املای معلم را در اختیار تک تک دانش آموزانش  قرار می داد تا نوشتن املا را در کنار معلم خود تجربه کنند. از آنجایی که دانش آموزان ابتدایی وابستگی بسیاری نسبت به معلم خود دارند از این کار خانم سردشتی بسیار استقبال کردند واز اینکه یک املا را در کنار معلم خود تجربه می کردند بسیار خوشحال بودند.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۲۳
  • مهدی تقی پور حیدری

سازمان حمایت از کودکان/فاطمه غلامی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۱۵ ب.ظ
بنام خداآقای توکلی مدیر مدرسه امام محمد باقر با بالاتر از 27 سال سابقه در این مدرسه مدیریت می کند.ایشان در گذشته در مدارس ابتدایی تدریس می کردند.ایشان تجربه خود را اینگونه بیان کردند:روزی یکی از بچه ها که سال اول مدرسه اش بود به همرار پدرش به مدرسه آمد.او مدرسه را دوست نداشت و پدرش هر روز او را با زور وکتک به مدرسه می آورد.یک روز که پدرش او را به زور وارد صف کرد و او گریه می کرد،آقای ناظم عصبانی و با او درگیر شد،تا اینکه اورا پیش من آوردند و موضوع را تعریف کردند.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۱۵
  • مهدی تقی پور حیدری

انسان سازی ، تجربه ی اوست . . ./ سیده مهسا پورآقاجان حسینی _ مهدیه کیا

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۰۵ ب.ظ
اسفندماه سال یکهزاروسیصدونودوچهار  هجری شمسی بود ، ما دانشجویان ترم سه ، دانشگاه فرهنگیان ، به مدرسه دخترانه  ابتدایی شهید گردکلی شهرستان نوشهر رفتیم تا از یک معلم جوان مصاحبه بگیریم . هنگامی که پایمان را در حیاط مدرسه گذاشتیم آنچه بیش از همه « مدرسه ابتدایی » را فریاد می زد ، سروصداهای پرشوروهیجان دانش آموزان بود .کلاس های مدرسه ، سالن ها وراهروهای مدرسه ، حال و هوای دم عید را داشت . سفره های هفت سین ، عید را به تصویر می کشید.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۰۵
  • مهدی تقی پور حیدری

اضطراب/خورشید حسین آرموئی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۴۷ ب.ظ
علی اکبر قنبری با 28 سال سابقه کاری که در حال حاضر مدیر آموزشگاه است یکی از تجارب خود را اینگونه بیان کرده است . در سال 86 بعنوان معلم پایه اول انتخاب شدم اولین کاری که یک معلم باید انجام دهد این است که دانش اموزان خود را بشناسد یک شناخت جزئی از دانش اموزان بعمل اوردم دیده شد دانش اموزی ارتباط خوبی با من معلم ندارد برای من سوال شد که این دانش اموز که در زنگ های تفریح که با بقیه صحبت می کند و بازی می کند چرا هر چه که در کلاس سوال میپرسم جواب نمی دهد حتی اسمش را هم به من نمی گوید و ن سبت به جنس مرد اضطراب دارد این موضوع را با مدیر مدرسه در میان گذاشتم و گفتم که احساس می کنم این دانش اموز استعداد خوبی دارد ولی پاسخی بمن نمی دهد من و مدیر مدرسه زنگ های تفریح او را از پشت پنجره زیر نظر داشتیم و متوجه شدیم که با بچه های دیگر  ارتباط اجتماعی خوبی دارد اینطور برداشت شد که مشکل از خانه اغاز شده مادرش را به مدرسه دعوت کردیم و گفتیم که دخترش با معلم صحبت نمی کند مادر گفت :او با هیچ مردی صحبت نمی کند .علت را جویا شدم و متوجه شدم که این خانم یک فرزند پسر و 5 فرزند دختر داشته و همسر او تمایل به فرزند پسر د اشته به همین دلیل در دوران کودکی از محبت پدر محروم بوده و پدر هم شغلی داشته که هر 20 روز یکبار به منزل بازمی گشت و چون این کودک از پدر اضطراب داشت ماجرا را به همه مرد ها تعمیم داده بود با پدر دانش اموز صحبت کردم و گفتم که با فرزند خود مهربانتر باشد از هفته بعد دیدیم که دانش اموز اوضاع بهتری یافت و من موفق شدم که او را بخود جلب کنم اوایل فقط با من صحبت می کرد اما به مرور زمان اضطراب او بطور کلی از بین رفت .
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۴۷
  • مهدی تقی پور حیدری

تدریس تلفیقی/منا رمضان نژاد

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۳۶ ب.ظ
کسی که من او را به عنوان معلم باتجربه انتخاب کردم سرکار خانم لیلا تیرپور معلم پایه دوم شهرستان بابلسر هستند که 24 سال سابقه تدریس دارند و لیسانس خود را در رشته آموزش ابتدایی و فوق لیسانس خود را در رشته برنامه ریزی دارند.روشی که ایشان برای تدریس خود انتخاب کرده اند یک روش تلفیقی است که سعی می کنند درس ریاضی را با هنر تلفیق کنند چون معتقدند کودکان با کارورزی و دست ورزی درس را بهتر به خاطر می سپارند؛ به طور مثال برای تدریس مبحث ساعت درس ریاضی ابتدا از دانش آموزان می خواهند که یک تلق و ماژیک و دستمال داشته باشند، خود معلم در این روش ساعت را روی برگه می کشد و به دانش آموزان می دهد که این ساعت ها عقربه ندارند، بعد از آنها می خواهد که ساعت هایی را که می خواند روی تلق با ماژیک نشان دهند که ابتدا از ساعت و اعداد رند استفاده میکند و از همینجا ضعف دانش آموزان نمایان می شود..این کار به مدت یک هفته، هرصبح تکرار می شود.بعد از اعداد رند به دقیقه ها میرسیم مثلا معلم از دانش آموز می خواهد ساعت 8:20 را نشان دهد..برای مبحث هایی مثل نیم و ربع، قبل، بعد، مانده هم می توانیم از این دایره که شماره گذاری شده استفاده کنیم..اینطور که دانش آموز دایره را به دو قسمت و بعد چهار قسمت مساوی تقسیم میکند و به این طریق مفهوم نیم و ربع را درک میکند.برای یادگیری مفهوم کسر نیز معلم از دانش آموز میخواهد که یک قسمت از آن چهار قسمت را رنگ کند تا این مفهوم در ذهنش جا بیفتد..
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۳۶
  • مهدی تقی پور حیدری

تجربه تربیتی/سیده زینب رسول پور عربی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۳۰ ب.ظ
در 28اسفند ماه به مدرسه ابتدایی ایمان قربانی واقع در روستای کاله (بهنمیر) رفتم.معلم مربوطه خودش را اینگونه معرفی کرد:منتظری هستم -10سال سابقه کار دارم و درحال حاضر معلم پایه ششم هستم.یک دانش آموزی داشتم که دختر کم حرفی بود-اصلا تو کلاس حرف نمیزد.به ظاهر دختر خوبی بود البته از نظر خودم ولی چند بار دیدم که بچه های کلاس شکایت میکنند که بهمون حرف های زشتی میزنه-من باور نکردم آخه نمیشه دختر به این ساکتی و خانمی حرفای زشت بزنه.درساشم اصلا خوب نبود.حتی نمیتونست جملات منو عینا تکرار کنه.با خونوادش تماس گرفتم و درجریان قرارشون دادم و از مادرش خواستم بیاد مدرسه.وقتی باهاش صحبت کردم گفت:من یک دختر بزرگتر دارم که خیلی مودبه و دوسش دارم چون این دخترم حرفای زشتی میزد کاملا بهش بی اعتنا شدم و رهاش کردم و فقط به خواهرش نوجه میکنم.من در جواب مادرش گفتم که کار شما اشتباست و شما بایدبه دختر کوچکترتون توجه کنید.مادرش قبول کرد و رفت.چند روز بعد دیدم که همین دختر خیلی خوب شده و دیگه کسی ازش شکایت نمیکرد و اینکه درسشم پیشرفت کرده بود-این دختری که همیشه نمرش بین 1تا2 بود به 9و8 رسیده بود.به این ترتیب من متوجه شدم که خانواده تاثیر زیادی در رفتار این دانش آموز داشتن و از دانش آموز قول گرفتم که دیگه حرف های زشت نزنه.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۳۰
  • مهدی تقی پور حیدری

جعبه اخلاقی جادویی/سیده مینا موسوی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۵ ب.ظ
این تجربه مربوط به آموزگار خانم سجادی با 23 سابقه ی تدریس در پایه های ابتدایی می باشد. این تجربه در سال 1393 در مدرسه ی شهید مصطفی خمینی شهرستان رامسر اتفاق افتاد.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۲۵
  • مهدی تقی پور حیدری

تفهیم سطح و حجم / الهه خسروی لرگانی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۶ ب.ظ
تجربه مورد نظر من درباره ی مشکل اموزش سطح و حجم است که معمولا تفهیم این مفاهیم برای دانش اموزان سخت است .و قدرت تجسم بالا را میخواهد.بدای اینکه راحت تر بتوانیم این مفاهیم را ب دانش اموزان اموزش دهیم بهتر است از روش دسا ورزی و مجسم و همراه با فعالیت و به کمک خود دانش اموز انجام دهیم تا اینکه به صورت توضیحی و صرفا بیان فرمول باشد .
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۶
  • مهدی تقی پور حیدری

آموزش الفبا/شیما محمودی ثانی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۲ ب.ظ
تجربه مورد نظر من درباره ی تدریس حروف الفبا است که برای اینکه جالب تر و هیجان انگیز تر تدریس کنیم حروف جدیدی ک قرار است مورد اموزش قرار گیرد تحت عنوان یک میهمان وارد کلاس میشود و بچه ها با میهمان جدید که معلم به انها معرفی میکند اشنا میشوند و برایش در خانه ی الفبا خانه ای پیدا میکنند .
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۲
  • مهدی تقی پور حیدری

یک روز برفی/سپیده عمونیا سماکوش

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۱ ب.ظ
من علی عمونیا آموزگار چند پایه هستم و حدود بیست و هفت سال سابقه کاری دارم و در آموزش و پرورش منطقه بندپی شرقی مشغول انجام وظیفه هستم. حدود ده سال سابقه کار داشتم و معلم چندپایه بودم. 
مبحث دایره، قطر و شعاع را برای دانش آموزان کلاس سوم که تعدادشان پنج نفر بود، تدریس کردم. 
بعد از یک هفته از آن ها سوال پرسیدم و متوجه شدم که از میان این پنج نفر ، دو نفر مبحث دایره، شعاع و قطر را به خوبی یاد نگرفتند و در این قسمت مشکل دارند. 
با خود فکر کردم که برای حل این مشکل باید چکار کنم. 
در یک روز برفی که حدود شش سانتی متر برف به زمین نشسته بود با خود فکر کردم که اکنون بهترین فرصت برای حل این مشکل است چرا که دانش آموزان به بازی علاقه شدیدی دارند و بسیاری از چیز ها را با بازی یاد می گیرند.
 تصمیم گرفتم که بچه ها را به حیاط مدرسه ببرم و از طریق بازی با برف این مبحث را دوباره تدریس کنم. 
با کمک بچه ها یک پرگار با دو چوب نازک پانزده سانتی متری و یک تکه نخ ساختیم. بعد یک زمین صاف را برای این کار انتخاب کردیم که پوشیده از برف بود. برف همچنان می بارید و منظره بسیار جالب نمایانگر بود. 
سر یکی از چوب هایی را که با آن ها پرگار ساختیم، با چاقو تراشیدم تا بچه ها اشتباه نکنند و آن را نوک سوزنی پرگار معرفی کردم و سر چوبی را که نتراشیدیم نوک مدادی پرگار معرفی کردم. 
ابتدا با پرگار دایره بزرگی کشیدم و بعد قسمت های کم رنگ دایره را با دست به کمک بچه ها پررنگ کردیم. سپس برف وسط دایره را با دست خالی کردیم و به جایی رسیدیم که هیچ برفی نبود و آن را مرکز دایره معرفی کردم. به بچه ها گفتم که دایره قطر و شعاع هم دارد که قطر دوبرابر شعاع است. به دانش آموزان گفتم که یک خط کش بیاورند. یک قطر کشیدیم و آن را با خط کش اندازه گرفتیم و قطر ده سانتی متر شد . به دانش آموزان گفتم که  وقتی قطر ده سانتی متر است پس شعاع پنج سانتی متر است و همیشه قطر دو برابر شعاع است.
 من با این کار توانستم دایره ، قطر و شعاع را به دانش آموزان آموزش دهم و این یک تجربه کاری بوده که دانش آموزان هرگز فراموش نمی کنند.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۱
  • مهدی تقی پور حیدری

زنگ علوم/ معصومه کریمی فیروزجایی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۳ ب.ظ
بنده محمدتقی قدمی پور رزاقی مدیر مدرسه صاحب الزمان( عج) قائمشهر هستم ، بیست ودو سال سابقه کار دارم. 
 در یکی از سال ها که در سواد کوه تدریس می کردم معمولا برای تدریس درس علوم بچه ها را به بیرون از مدرسه می بردم مثلا به پارک ، جنگل ، کنار رودخانه که هم تنوعی برای دانش آموزان بشود وهم بتوانند درس را راحت تر وبهتر در فضای آزاد یاد بگیرند ومن هم بهتر تدریس کنم. 
یکی از درس هایی که در آن سال باید تدریس می کردم درس فسیل وسنگواره بود. برای تدریس این درس دانش آموزان را به کنار رودخانه بردم. 
به آن ها گفتم در کنار رودخانه بچرخید وفسیل پیدا کنید. دانش آموزان خیلی تلاش کردند وبه این طرف وآن طرف رفتند، من هم همراه آن ها گشتم اما متاسفانه نتوانستیم چیزی پیدا کنیم.بعد برای اینکه دانش آموزان ناامید وناراحت نشوند گفتم حتما شما خوب نگشتید. الان زنگ علوم تمام شده است وبهتر است به مدرسه برگردیم ودر جلسه بعدی برای پیدا کردن فسیل دوباره به کنار رودخانه می آییم. 
 جلسه بعدی که برای پیداکردن فسیل به کنار رودخانه می رفتیم من از مدرسه یک نمونه از سنگواره ها را برداشتم وهمراه خودم بردم. بعد از مدتی که دانش آموزان گشتندولی نتوانستند چیزی پیدا کنند من آن را کنار رودخانه گذاشتم وبه دانش آموزان گفتم من یک نمونه پیدا کردم بچه ها بیاید ببینید. آن ها آمدند واز اینکه چرا خودشان نتوانستند پیداکنندو من توانستم تعجب کردند. من به آن ها گوشزد کردم که تما در کارتان دقت به خرج بدهید وزود خسته و نا امید نشوید.ح
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۰۳
  • مهدی تقی پور حیدری

جعبه توت فرنگی/ مبارکه آهنگری آهنگرکلایی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۹ ق.ظ
تجربه معلم پایه پنجم ابتدایی: حدود پنج سال پیش بود در تدریس درس علوم مبحث گیاهان ، بعد از اینکه مراحل کاشت گیاهان را برای دانش آموزان گفتم . یکی از دانش آموزان که فرد پیگیر و مستعدی بود .از من در مورد مراحل کاشت توت فرنگی سوال می پرسید و قصد کاشت توت فرنگی در جعبه ای را داشت. بعد از مدتی به من گفت که توت فرنگی هایش رسیدند و من از او خواستم که توت فرنگی هایش را به کلاس بیاورد تا تمام بچه ها محصول زحمت او را ببینند .وقتی او توت فرنگی ها را به کلاس آورد من بسیار از دیدن توت فرنگی های درشت خوشحال شدم و از او تشکر کردم و توت فرنگی های را بین بچه ها تقسیم کردم و همه از دیدن این میوه خوشمزه خوشحال شدند و از دوستشان تشکر کردند . من هم از داشتن چنین دانش آموز کوشا و پرتلاشی بسیار خوشحال شدم و آن دانش آموز را تشویق کردم .
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۳۹
  • مهدی تقی پور حیدری

ناجی معلم/ طاهره آقاپور جویباری

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ
من سیما وحدانی، معلم پایه سوم ابتدایی از شهرستان قائمشهر و دارای 20 سال سابقه تدریس می باشم. حدودا 8 تا 10 سال قبل در یکی از روستا ها معلم ابتدایی بودم.
 در یکی از روز های سرد زمستان بخاری کلاسمان آتش گرفت. در ابتدا بچه ها را از کلاس خارج کردم. و بعد خواستم بخاری را خاموش کنم اما شعله آن زیاد شده بود و نمی توانستم کنترل کنم پس تصمیم گرفتم آن را از کلاس خارج کنم که ناگهان دیدم یکی از بچه ها زیر نیمکت قایم شده است. عصبانی شدم و گفتم چرا هنوز اینجایی؟ چرا قایم شدی؟ دانش آموز گفت: احساس می کردم شما امروز درآتش می سوزید به همین دلیل به کلاس آمدم تا در لحظه آخرشما را نجات دهم. بعد من به او گفتم نه این کارت اصلا درست نبود و وقتی من فریاد زدم همه از کلاس خارج شوید شما هم باید از کلاس خارج می شدید. دانش آموز گفت : نه خانم من زیر پنجره بودم ارتفاع پنجره زیاد نبود. شعله آتش که زیاد شد تصمیم گرفتم به داخل کلاس بیایم و به شما کمک کنم. در آن لحظه من هم عصبانی شدم و هم خوشحال شدم اما به او گفتم که اگر برای شما اتفاقی می افتاد نمی­ توانستم خودم را به خاطر کار شما ببخشم. در پایان همه ی دانش آموزانم را بوسیدم و در حالیکه حالم خیلی بد بود، از اینکه همه همکاری کردند از آنها تشکر کردم.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۲۹
  • مهدی تقی پور حیدری

کارت های تشویقی / آزاده باقرزاده - عاطفه محمودیان - نسیم علی محمد پور

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۱۶ ق.ظ
معلم مربوطه ، خانم ثابت  قدم معلم پایه ی ششم ابتدایی دبستان دخترانه ی فرید رامسر است
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۶
  • مهدی تقی پور حیدری

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد/فاطمه چابک علی تپه/

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ق.ظ
به نام خدایی که در این نزدیکی استاین مصاحبه با آقای فردوس جعفری مدیر و معلم پایه ی پنجم و ششم یکی از روستاهای شهرستان بهشهر صورت گرفت.ایشان دارای 27سال سابقه ی کار در آموزش و پرورش می باشند. در سال های72-71 در روستای ارزت در بخش یانه سر شهرستان بهشهر مشغول  پرسش جغرافیا از دانش اموز صفیه مظفری بودند،دانش اموز توانایی پاسخ به آقای جعفری را نداشتند. معلم خشمگین و عصبانی شده و به قصد سیلی زدن دستش را بالا برده و به دانش آموز نزدیک شد با نزدیک شدن به دانش اموز متوجه اشکی مزاحم در مردمک چشم صفیه شد،دستش را پایین آورد و به چشمش دقت کرد.در چشم دانش اموز خاری را مشاهده کرد با تعجب از نحوه ی قرار گرفتن این خار در چشمش آگاه شد.این دانش آموز برای برداشت زرشک به دشت رفته و در حین برداشت خاری وارد چشمش شد ولی متاسفانه نتوانست به پزشک مراجعه کند.آقای جعفری تصمیم گرفتند تا صفیه خانم را برای معالجه به شهر ببرند.بعد از پایان اخرین زنگ اقای جعفری با کسب اجازه از خانواده ی صفیه خانم با ماشین کرایه ای به بهشهر امده و به سمت ساری حرکت کردند.آقای دکتر را از قبل می شناختند،وارد مطب شدند و و بعد از معاینه و در اوردن خار داروهای نوشته شده را برای دانش آموز تهیه کردند.آقای جعفری می گفتند:اگر صفیه را برای معالجه نمی بردند امکان داشت چشمش را تخلیه کنند.آقای جعفری و صفیه شب به بهشهر رسیدند.شب را در منزل پدری آقای جعفری در روستای سارو گذراندند و صبح زود به سمت روستای ازرت حرکت کردند.خانواده ی صفیه از آقای جعفری تشکر ویژه ای کردند و سلامتی کودک خود را مدیون ایشان شدند.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۵۱
  • مهدی تقی پور حیدری

سکوت خواهر وبرادر/ملیکه حیدری فیروزجایی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ق.ظ
به نام خدافیض الله پادهیان هستم آموزگار مدرسه چند پایه شهید محمد زاده چالرز حدود25 سال سابقه کار دارم. در مناطق صعب العبور بندپی شرقی خدمت می کنم. در یکی از مدارسچند پایه منطقه  صعب العبور بندپی شرقی به نام مدرسه ی روستای سرجی کلاه بودم.  حدود 18 سال سابقه کار داشتم. در آن سال من مدرسه را از یکی از همکارانم تحویل گرفتم واولین سال بود که رفتم. همکاربنده به من گفتند که دو نفر از دانش آموزان، هردو پایه اول  که یکی از آن ها مردودی بود ویکی هم جدید آمده بود. این دونفر اصلا حرف نمی زنند و آن ها را به یکی از مدارس استثنایی معرفی کردیم ( مدرسه استثنایی حضرت قائم بندپی شرقی). مسافت هم طولانی بود وخانواده ها هم نمی توانستند آن ها را ببرند.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۹
  • مهدی تقی پور حیدری

تشویق های آنی/معصومه قربانی/

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۰ ق.ظ
آقای ذکریا خواجه محله دارای 22 سال سابقه خدمت در آموزش وپرورش 
در سال 1373به عنوان معلم در یک روستا مشغول تدریس شد هجده دانش آموز دختر وپسر داشت.شرایط روستا به گونه ای بود که بچه ها مجبور بودند به پدر ومادر خود در نگهداری دام ها ،کشاورزی و...کمک کنند.
ایشان در کلاس خود دانش آموزی داشتند به نام فضه که بسیار آرام بود .ایشان بعد از مدتی متوجه شدند که فضه تکلیف های خود انجام نمی دهد یا اگر انجام می دهد کامل نیست یا در درس های خود گاهی اوقات خوب وگاهی اوقات نیز نمی توانست نمره بیاورد 
این موضوع برایشان سوال شده بود به همین خاطر چندین بار خواست با خانواده اش صحبت کند اما نمی توانست، پدرش چوپان بود و اکثر اوقات در خانه نبود.ایشان زمانی که دیدند وضعیت درسی دانش آموز هرروز بدتر می شود مادرش را به مدرسه دعوت کرد وبا ایشان صحبت کردند.مادر فرزندرا تهدید کرد که اگر درس نخوانی تورا می کشم و...که دانش آموز بسیار ناراحت شد.بعد از گذشت چند روز که وضغیت دانش آموز همچنان همانگونه بود آقای خواجه محله متوجه شدند که دست های فضه همانند دستان فردی است که سال ها کار کرده است.از دانش آموز علت را جویا شدند اما او حرفی نزد .زنگ تفریح دوستش گفت که فضه زمانی که به منزل می رود مادرش اورا مجبور می کند که از چشمه آب بیاورد وکهنه بچه را بشوید و... . ایشان فهمیدند که مشکل از خانواده است .از آن روز به بعد سعی می کردند که بیشتر با اوکار کنند. در یک روز در پرسش درس تعلیمات دینی در کمال تعجب از پنج سوال  توانست چهار سوال آن را درست جواب داد.در همان لحظه برگه های تبلیغاتی به مدرسه آورده بودند آقای خواجه محله یکی از این برگه ها را گرفتندومهر مدرسه را روی آن زدند وخودشان آن را امضا کردند ودر مقابل بقیه دانش آموزان به اودادند وهمه اورا تشویق کردند.از روز بعد فضه به یک دانش آموز خوب در کلاس تبدیل شد وهمه ی درس های خود را منظم می نوشت ومرتب انجام می داد.به طوری که در امتحان های ثلث دوم وسوم بهترین نمره ها را آورده بود.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۰
  • مهدی تقی پور حیدری

تغییر زمان فعل/زهرا ردایی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ق.ظ
تجربه سرکار خانم مهری سلیمانی _دبیر ادبیات با 25 سال سابقه تدریس نشان داد که دانش آموزان در تغییر زمان فعل ها مشکل دارند پس دست به ابتکار جالبی زدند و سعی کردند که به صورت نمایشی و اهنگین تغییر زمان فعل ها را به دانش آموزان بیاموزند.ایشان پلاکارت هایی به شکل سیب و گلابی درست کردند روی سیب ها مصدر- بن ماضی - بن مضارع - فعل امر - اینده را نوشتند و روی گلابی ها (ماضی(ساده - بعید - نقلی - مستمر - استمراری - التزامی )و (مضارع (ساده - التزامی- مستمر - استمراری )را نوشتند سپس سیب ها را روی مقنعه بچه هه چسباندند و گلابی های ماضی را به دانش اموزی که سیب ماضی را داشت دادند و در مورد مضارع هم همینطور .ایشان برای هر زمان از فعل که روی سیب ها نوشته شده بود شعری ساختند و به بچه ها دادند تا حفظ کنند و ان دانش اموزی که سیب مصدر را به مقنعه داشت شعر (مصدرم و مصدرم از همه فعل ها سرم /با یک نون گرد اخر پیش شما می پرم /بی شخص و بی زمانم کارها را میرسانم/ اگر نونم نباشد بن ماضی می اید )بعد ان دانش اموزی که سیب بن ماضی را به مقنعه خود چسبانده بود شعر (من بن ماضی هستم از شما راضی هستم /او باشد ادم من من با او باشم همدم /من 6تا بچه دارم ماضی را میرسانم /ساده - بعید - نقلی - مستمر - استمراری - اخری التزامی )و همزمان گلابی ها را جا به جا می کرد بعد ان دانش اموزی که سیب فعل امر را داشت شعر (منم که فعل امرم یکمی هم بی شرمم/می گویم با صلابت باید تو کنی عادت /برو - ببین -بشین- ب را اگر برداری بن مضارع داری )بعد ان دانش اموزی که سیب بن مضارع را داشت شعر (بن مضارع هستم کمی بیچاره هستم چون بعضی از انها خنده دارند بچه ها/ من 4 تا بچه دارم اکنون را می رسانم ساده - التزامی - مستمر- استمراری )و گلابی ها را همزمان جابجا می کرد و در نهایت ان دانش اموزی که سیب اینده را به مقنعه خود چسبانده بود شعر (من هم اینده  هستم شاد و پاینده هستم / با خواه همراهم من کمی هم خود خواهم من / خبر های اینده باشد تکلیف بنده )و اینگونه دانش اموزان با نمایش و اهنگ تغییر زمان فعل ها را یاد گرفتند و دیگر مشکلی در این باره مشاهده نشد .
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۹
  • مهدی تقی پور حیدری

آب سیاه/زینب رستمی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۰ ق.ظ
من زینب سالاریان معلم شهرستان نور هستم و در شهر رویان مشغول به کارم و 19 سال سابقه تدریس در پایه های ابتدایی و به خصوص سال چهارم را دارم.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۴۰
  • مهدی تقی پور حیدری