تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

عمل معلّمی برای معلّمانی که به آن به منزله فرصتی برای اعتلای آموزش و رشد شخصی نظر می کنند، سرشار از تجربه های نادری است که آگاهی از آنان برای دانشجو معلّمان و معلّمان دو خاصیت دارد:
1. آشنایی با تجربه خاص؛
2. کسب انگیزه و اعتماد برای عمل خلّاقانه در موقعیت های واقعی تربیت.
وبلاگ پیش رو، متن مصاحبه کتبی و تصویری از تجربیّات معلّمان حرفه ای، سرآمد و پیشکسوت ایران، بالاخص استان مازندران است
که توسط اینجانب، همکاران و دانشجو معلّمان دانشکده فاطمة الزهراء (س) قائمشهر و دانشکده شهید رجایی بابل وابسته به دانشگاه فرهنگیان در اجرای تکالیف عملکردی واحد درسی " تجربه های خاص حرفه ای در آموزش ابتدایی" تهیه و ثبت شده است. که تلاشی برای شناسایی معلّمان نادر و قدر شناسی از آنان نیز محسوب می شود و پیوندی بین نسل های معلّمان ایجاد می کند.
ضمن سپاس از بازدیدکنندگان محترم، استدعا می شود علاوه بر ارائه نظرات ارزنده خود، در صورت استفاده از متن حق امانت داری را رعایت نموده و با ذکر مأخذ ما را در اعتلای این امر مهم یاری نمایند./ انشاءالله

آخرین نظرات

۲۰ مطلب با موضوع «دانشجویان علوم تربیتی 201» ثبت شده است

آموزش نشانه ها در فارسی اول دبستان / سید محمد حسین رضایی مقدم 1

مهدی تقی پور حیدری | يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۳۶ ب.ظ
در آموزش نشانه ها معلمان علاوه بر رعایت یک اصول کلی از یک سری تجربیات خودساخته استفاده می کنند تا اموزش را تسهیل کنند
 آقای سید حسن رضایی مقدم اشاره کردند که برای استفاده  از حواس مختلف بدن برای تسهیل آموزش از دانش آموزان میخواهم که نشانه های درس داده شده را بر روی دست یا پشت دوست خود با انگشت اشاره بنویسند و این باعث می شود علاوه برحس بینایی ، حس لامسه ی دانش آموز نیز تحریک شود .
   در گوشه ای از حیاط مدرسه مقداری ماسه در کنار باغچه وجود دارد که گاهی اوقات برای اموزش نشانه ها بچه ها را به حیاط برده و از آنها میخواهم تا نشانه ها را بر روی ماسه بنویسند . یا از مقوای قرمز کمک میگیرم. در این حالت دانش آموز حروف درشت نوشته شده روی مقوا را می برد . یا اگر در ان روز نقاشی داشته باشند از آنها  می خواهم که با گواش  حروف را بوسیله انگشت اشاره روی دفتر خود بنویسند.

مصاحبه از سید حسن رضایی مقدم /29سال سابقه تدریس در پایه ابتدایی/دبستان حاج ناصر مهدوی
  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۶
  • مهدی تقی پور حیدری

اهمیت عواطف در کودکان( صابر محمد جانی1)

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۳۷ ب.ظ
   این تجربه مربوط به خانم معلمی{از مدرسه شهید عباس پور باغدشت} میشود که در کلاس درس خود با دانش اموزی روبرو شد که به درس و فعالیت های مدرسه علاقه ای نشان نمیداد و همیشه در گرفتن نمرات پایین شهرت داشت او حتی در دوستی با همکلاسی های خود علاقه ای نشان نمیداد و  گوشه گیر و بیمیل و رغبت بود,
   و معلم نیز بعد از مدتی با مشاهده وضعیت ثابت این دانش آموز در گرفتن نمرات پایین و عدم پیشرفت او در یادگیری ,تصمیم گرفت با والدین آن دانش آموز ملاقات کند ,در روز ملاقات معلم  مشکلات دانش آموز خود را به والدینش  ذکر کرد اما متوجه شد که پدر مادر این دانش آموز{ابوالفضل محمدنیا}اختلاف سنی بالای با این کودک داشته و در اهمیت و توجه به کودک خود کم کاری میکردند,  معلم بعد از ملاقات با والدین نیز تغییری را در رفتار دانش آموز خود مشاهده نکرد.
    او بااین بی توجهی سهلی  که آن را از مسن بودن والدین کودک میدانست با عدم پیگیری و توجه به وضعیت درسی کودک خودشان, تصمیم گرفت با یکی از خاله های دانش آموز که از نظر عاطفی وسنی به کودک نزدیک بود دیدار کند{شناخت بیشتر اهالی و معلمان از یکدیگر}  و مسئله را با او درمیان بگذارد که باید توجه بیتشری به ابوالفضل شود معلم خود نیز رفتار خود را با ابوالفضل صمیمانه کرد تا او در کلاس درس احساس تنهایی نکند  و این چنین توانست ابولفضل را اهسته اهسته به سطح خوبی برساند و اورا از گوشه گیری دور کند و رغبت و انگیزه را نسبت به درس و زنگی در او بیشتر کند او نیز توانست آن سال تحصیلی را با موفقیت پشت سر بگذارد و در کلاس درس معلم دیگر نیز یکی از شاکردان برجسته کلاس خود شود.{صابر محمد جانی1}
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۳۷
  • مهدی تقی پور حیدری

حواس پرتى / على بیکى / ١

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۲۹ ب.ظ
   تجربه خانم سمیه تفت خرمى معلم پایه اول ابتدایى.
   به نام آنکه جان را فکرت آموخت دانش آموزی داشتم به نام ملیحه که از نظر درسی در سطح پایینی بود و با حواس پرتی کامل در کلاس درس حاضر می شد و همچنانا روزگار را سپری می کرد
    تا اینکه بعد از مدتی مادر همه دانش اموزان را خواستم تا با آنها درباره ی وضعیت تحصیلی و اخلاقی فرزندشان صحبت کنم که در پایان جلسه مادر ملیحه از من خواست تا به طور خصوصی در مورد وضعیت تحصیلی و اخلاقی فرزندش صحبت کند که اصرار داشت ملیحه هیچوقت به حرف من گوش نمی کند و در خانه نیز نمی ماند و هرچه من و پدرش از او می خو.اهیم توجهی نمی کند و می ترسم که آخرش خطایی از او سر بزند. چون بیشتر وقتش را بیرون از خانه می گذارند و هیچوقت به درسش اهمیت نمی دهد از شما می خواهم کمی او را نصیحت کنید.
   از آن به بعد فکر من شد ملیحه که سعی کردم هر طور شده او را به راه بیاورم و وادار به درس خواندن کنم همیشه غیر مستقیم درباره ی احترام به پدر و مادر و روابط صحیح خانوادگی صحبت می کردم و سعی می کردم از نظر عاطفی به بچه ها نزدیک شوم و آنها را با نام کوچکشان صدا بزنم تا بیشتر احساس صمیمیت کنند و همچنینی صفاتی را به اسم آنها اضافه می کردم مانند: دختر زیبا، خوشگل من و عزیزان من و ....چند ماهی گذشت و همانطور که زمستان جایش را به بهار می داد و درختان خشک کمک کم برگ و شکوفه می دادند ملیحه نیز بهاری می شد و تغییر چشم گیری در درس و اخلاقش به وجود آمده بود تشویقهایی که در این زمینه انجام دادم و تلاشهایی که کردم همه به ثمر رسیدند.
  و هنگامیکه مشکل ملیحه را ریشه یابی کردم دلیلی اصلی کمبود محبت بود که باعث بریدن او از خانه و خانواده بو.د و سعی کردم با صحبت هایی که با والدین او داشتم این کمبود را از بین ببرم و دریافتم که مهر و محبت مهمترین اصل در زندگی است بچه ها وقتی مظمئن شوند که از طرف دیگران مورد توجه قرار می گیرند سعی می کنند هر چه بشتر خود را مقبول و دوست داشتنی جلوه دهند و بر عکس وقتی مورد بی توجهی قرار گیرند رفتار خشن و غیر قابل باور از آنها سر می زند گفته اند و شنیده ایم که پیامبر ص کودک درون خودش را با کودکان روبهرو می کرد و نه تنها در مورد بچه ها بلکه در رویارویی با همه کس این اصل روانشناسی را رعایت می کردند .باری برای اصلاح مشکلات بچه ها در درجه اول باید سوار بر اسب های چوبی آنها شد و در دنیایشان تازاند و در همه مراحل در برخورد با آنها باید به اصل مهر و محبت وفادار ماند.اغلب مشکل خانواده ها و اولیای تربیتی با بچه ها این است که بزرگسال با شخصیت آنها مواجه شود.رمز موفقیت من در این مورد خاص  محبت و ارزش دادن با ملیحه بود.در پایان سال مادر ملیحه به مدرسه آمد و و گفت من از شما خیلی متشکرم چون ما هر چه کردیم نمی توانسیتم جلوی او را بگیریم شما چه کردید که او دیگر از خانه بیرون نمی رود علاوه بر اینکه درسش را می خواند و در کاهای خانه مرا کمک می کند.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۲۹
  • مهدی تقی پور حیدری

شبانی/محسن ربیعی قادی/1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۱ ب.ظ
تجربه ای از اسماعیل گرجی زاده آهنگر آموزگار ابتدایی دبستان شاهد بابلدر زمان تدریس در یک روستایی بودم که در این روستا در مدرسه ای که من تدریس می کردم یک دانش آموزی حضور داشت که ناظم مدرسه عموی او بود و این پسر به درس علاقه ای نداشت و درس نمی خواند درآن روستا هم شغل بیشتر اهالی چوپانی بود روزی خانواده وی را خواستم و به پدر ایشان گفتم که اورا نزد یک چوپان بفرستید و به چوپان بگویید که به او طوری خوراک بدهد که او فقط زنده بماند و گرسنگی بکش شرایط برایش سخت بگذرد روزگار یک هفته ای به این روال گذشت پس از یک هفته پسرک پشبمان شد و به پدرش گفت که می خواهد به مدرسه برود به مدره آمد و از من عذر خواهی کرد و جزو شاگردان ممتاز من شد
  • مهدی تقی پور حیدری

آشتی با یاری مهربان / محمد عشریه 1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۸ ب.ظ
به نام خداعلی اسدیان معلم ابتدایی مدرسه شهید باکری با 18سال سابقه تدریس: قرار بود من معلم کلاس کتابخوانی بچه های محله مان در تابستان شوم. دانش آموزان این کلاس در رده های سنی مختلف از پنج تا پانزده ساله بودند و این کار را سخت  کرده بود.هدف از برگزاری این کلاس ایجاد ارتباط صمیمی تر بین کودکان و نوجوانان  با کتاب بود. برای این کلاس با شور نشاط باشد برای جلسه اول برنامه ریزی کردم و با خود گفتم اگر بچه ها  این روش را دوست داشتند و بازدهی داشت تا پایان جلسات آن را ادامه می دهم. چون می دانستم که دانش آموزان و مخصوصا دختران به کارهای دستی و خلاقانه  علاقه دارند ؛ روز اول کتابی با عنوان "صد کاردستی خلاقانه " انتخاب کردم  و آن را به کلاس بردم . با بچه تمام صفحات آن را ورق زدیم .آنها خیلی خوششان آمده بود .و خودشان پیشنهاد کردند هر جلسه  در کنار کتابخوانی یک کاردستی هم بسازیم؛ من هم قبول کردم وبعد  برایشان توضیح دادم  که کتاب ها چه دنیایی  دارند و نه فقط کاردستی بلکه چیز های زیادی را می توانند از کتاب یاد بگیرند. برای روز اول یک کتاب داستان زیبا برایشان خواندم اما نه خواندن معمولی ؛بلکه برای هر کدام  از شخصیت های داستان صدا گزاری کردم و از بچه ها می خواستم که به جای آنان حرف بزنند و دختران کوچکی که هنوز به مدرسه نرفته بودنددر باره ی شخصیت ها و کارهایشان نظر می دادند. به این صورت خواندن کتاب داستان برایشان لذت بخش شد.علاقه مندی آنها به کتاب را می شد  از همان جلسه اول از شور و نشاط شان فهمید.    بعد از اتمام کتاب خوانی آنهاخواستم نتیجه گیری خودشان از داستان را جلسه بعد به صورت  نقاشی  بیاورند تا بچه های کوچکی که سواد نداشتند هم بتوانند نتیجه گیری کنند. در آخر هم دانش آموزان از کتابخانه مسجد کتاب هایی به امانت گرفتند تا در منزل بخوانند.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۰۸
  • مهدی تقی پور حیدری

اصلاح رفتار دانش آموز پرخاشگر/ هادی محسنی ملردی/1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۵۶ ب.ظ
تجربه ای که من ثبت نمودم تجربه آقای مهدی امامقلی تبار درزی معلم پایه پنجم دبستان شهید شاهرخی روستای درازکلا  با 23 سال سابقه استایشان تجربه را به این شکل مطرح نمودند که در دوران معلمی خود همیشه سعی و تلاششان بر این بود تا جایی که امکان دارد مسائل آموزشی و تربیتی دانش آموزان را در خود کلاس حل کنند برای مثال اگر دانش آموزی تکالیف خود را انجام نداد یا حرکت ناشایستی از او سر زد روش ایشان به این شکل بود که اگر مشکلی در رفتار دانش آموز میدیدند در کلاس به شکل غیر مستقیم در مورد آن حرکت صحبت میکردند و یا داستان و مثل میگفتند تا دانش آموز به اشتباه خود پی ببرد و اگر دانش آموز باز هم حرکت اشتباه خود را تکرار کرد یا جو کلاس را متشنج کرد معلم سعی بر ریشه یابی رفتار او میپرداخت و در زمان های خارج از کلاس برای مشاوره ی او وقت میگذاشت، تجربه عینی ایشان در مورد دانش آموزی بود که به علت فاصله سنی زیادش با پدر و مادر و بقیه اعضای خانواده در محیط خانواده امکان بازی و تخلیه ی نیاز های کودکانه خود را نداشت و به همین دلیل در کلاس بسیار پرخشگرانه با هم کلاس های خود رفتار میکرد و دوستی در کلاس نداشت، معلم با ریشه یابی مشکلات او از والدین او خواست تا او را به باشگاه و کلاس های هنری ببرند تا او بتواند خود را تخلیه کند و در منزل هم تا جایی که میتوانند به او فرصت ابراز اعمال کودکانه اش را بدهند تا به مرور کودک رفتار های خارج از عرف و پرخاشگرانه اش را کنار بگذارد و بتواند با همسالان خود رابطه دوستان برقرار نماید، خانواده هم راه کار های ارائه شده توسط معلم را انجام دادند و دانش آموز به مرور رفتار هایش عادی شد و توانست در کلاس برای خود دوستانی بیابد
  • مهدی تقی پور حیدری

تغییر با کوشش / مهران صیدی / ۱

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۰۷ ب.ظ
یک سال در پایه دوم دبستان تدریس می کردم.حدود پانزده روز از اوّل مهر می گذشت که اوّلین املا را گفتم ومتوجّه شدم یکی از دانش اموزانم به نام الهام در سرتاسر دیکته اش به جز تعداد معدودی از کلمات مثل:که،آن ،ما ،این ، از و...مانند این ها را درست نوشته است وبقیّه کلمات را غلط نوشته است. واز مادرش دعوت کردم که به مدرسه بیاید.وقتی که مادرش به مدرسه آمد وعلّت را پرسیدم، گفت:«خانم الهام پارسال هم همین طور بوده است واو با استفاده از ماده در درس املا به کلاس دوم آمده است.در ضمن پارسال اوّل سال ،یعنی مهر ماه من به مدّت سی روز به مشهد رفته بودم چون نذر داشتم والهام از آن جهت که از دست من ناراحت وعصبانی بود که چرا او را همراه خود به مشهد نبرده ام ومهر ماه هم که شما می دانید از نظر صدا شناسی دارای اهمّیّت زیادی می باشد ،او نتوانسته به درستی صداها را بشناسد و تفکیک کند وخلاصه این موضوع باعث عقب افتادگی او از درس املا شده است.دیدم چاره ای ندارم جز این که راه حلّی پیدا کنم وبه فکر این باشم تا دانش آموز در این درس بهبود پیدا کند.به طور جدّی از مادرش تقاضای همکاری کردم واز او خواستم که حرف هایم را جدّی بگیرد واز آن شب به بعد هرشب با استفاده از صفحات اوّل قرآن که صامت ها را با مصوّت ها تر کیب کرده است،از روی آن ها پنج بار بخواند ویک بار بنویسد.وبا استفاده از درس فارسی پایه اوّل هر روز یک یا دو حرف الفبا را به او آموزش می دادم واز او می خواستم کلماتی را که دارای آن حروف هستند در کتاب فارسی پایه ی دوم ومجلّه های رشد دانش آموز یا کتاب قصّه پیدا کند وبه من نشان دهد وهر بار به انحاء مختلف اورا تشویق می کردم.حدود چهل و پنج روز از سال تحصیلی گذشته بود با توجبه به ای که هر هفته هم یک درس از کتاب دوم می دادم، تقریبا پنج درس هم از کتاب دوم داده بودم وسعی کردم که کمی با فاصله ی بیش تری درس های فارسی دوم را بدهم تا الهام هم بتواند خودش را به بچّه ها برساند. خلاصه پس از گذشت سه ما از سال تحصیلی تازه می توانست حدود پنچ خط را تقریبا با ده تا پانزده غلط بنویسد. در این مدّت هفته ای یک بار مادرش را می خواستم وهم مادرش را تشویق کرده ودل گرمی می دادم وهم دانش آموز را وآن ها را امیدوار می کردم که با تلاش می توانیم به آنچه مورد نظرمان است برسیم.ثلث اوّل نمره ی تک گرفت. با مدیر صحبت کردم که آیا تک را در کارنامه اش بگذارم یا نه؟ مدیر اظهار داشت که بستگی به نظر خودت دارد.اگر می دان نمره ی آخر سالش طوری می شود که نمره ی قبولی را می آورد تک نگذار ولی اگر می دانی که آخر سال نمره ی  قبولی را نمی آورد، بقیّه ی درس هایش را هم تک بده تا معدلّش به ده نرسد ومردود شود. کمی با خود فکر کردم که انصاف نیست چون بقیّه ی درس هایش تقریبا خوب بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم نمره ی او را ده بگذارم. مادرش از دیدن کارنامه خیلی خوش حال شد واز این که دید املای الهام ده است شرمنده شد وگفت:« خانم حالا که شما این لطف را در حقّ الهام کردید، من هم سعی می کنم تلاشم را دو برابر کنم تا املای الهام خوب شود.»از شیوه های گوناگون آموزش املا که عبارت بود از : تعداد حروف کلمات را جدا بنویسد، با کلمات جمله بسازد،هم خانواده های آن ها را پیدا کند، حروف کلمه ی داده شده را به هم وصل کند، کلماتی که دارای دارای حروفی مانند(ح چ ص ض ظ ط ق ف ع غ ه) هستند را از کتاب قصّه یا مجلّه های دیگر پیدا کند وبنویسد،هم معنی یا مخالف کلمات را پیدا کند و... نهایت استفاده را کردم و اوّل به مادرش آموزش می دادم که چنین کند یا چنان کند و هر روز از دانش آموز همان ها را می خواستم وزبانی ورفتاری با دادن کارت های تشویق،معرّفی سر صف به عنوان دانش آموز پر کار و... او را مورد تشویق قرار می دادم. امتحان املای ثلث دوم او پانزده شد وبه همین منوال گذشت. املای آخر سال او نوزده شد.هر گاه مادرش مرا می دید اظهار می داشت:« خانم ما همیشه در خانواده دعا گوی شما هستیم.» این بار نیز با تلاشی مضاعف وپیگیر،با استفاده از هم کاری صمیمانه مادرالهام، تشویق های به موقع وبه جا توانستم از تکرار پایه دانش آموزم جلوگیری کنم.به امید موفّقیّت همه ی هم نوعان خوبم.فاطمه فغانی ، آموزگار پایه دوم ابتدایی
  • مهدی تقی پور حیدری

جفت ماده / دانیال ابراهیمی1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۷ ب.ظ
به نام خدا یکی از خاطرات جالب آموزشی که به ذهنم می رسد مربوط به سال 1375در دبستان شهید میرنیا روستای طوسکلا است. دو تن از دانش آموزان پایه اول که در دو درس املا و ریاضی مردود شده بودند واز جفت ماده استفاده کرده بودند در پایه دوم در کلاس من بودند.ابتدا به خاطر این موضوع به مدیرو اولیا اعتراض کردم که چرا به دو دانش آموز اجازه دادید که به پایه بالاتر بیایند در حالی که این دو درس مهترین درس های پایه اول هستند و جز مقدمات آموزش! با این حال مدیر از من خواست که کاری در حق این دو دانش اموز بکنم. ابتدا تصمیم گرفتم که با اولیای این دو دانش آموز ارتباط برقرار کنم ودر جلسه ای که با اولیا داشتم قراری با آن ها گذاشتم مبنی بر این که اولیا هرهفته ویا هردوهفته یکباربه مدرسه بیایند و وضعیت درسی ورفتاری دانش آموز خود رابه من گزارش دهند و من نیز وضعیت دانش آموز در مدرسه به اطلاع آن ها می رسانم که آیا پیشرفتی داشته اند یا خیر؟ خوشبختانه اولیا دانش آموزان نیز این همکاری راقبول کردند. همچنین از اولیا خواستم که تشویق را نیز مد نظر خود داشته باشند. اگرحتی دانش آموزی در درسی ازنمره یک به دو ارتقا پیدا کرد تشویق گردد هرچند که این نمره نیز بسار پایین است ولی ملاک تشویق باید پیشرفت دانش آموز نسبت به خود باشد نه دیگران. اولیا همکاری خوبی داشتند و جنبه تشویق را نیز در نظر می گرفتند وبنده نیزسعی می کردم در کلاس به اشکال گوناگون تشویق را بگنجانم . از دانش آموزانی که چنین شرایطی را داشتند پرسش سوالات متناسب با سطح یادگیریشان بود تا بتوانند پاسخ دهند و دلسرد نشوند وبا پاسخ دادن به سوالات مورد تشویق من وهم کلاسی های خود قرار می گرفتند. گاهی تشویق با دست زدن و گفتن آفرین بود وگاهی دادن جایزه حتی نه چندان گران مانند یک شکلات ساده. این امر باعث شده بود تا این دو دانش آموز وحتی دیگر دانش آموزان نیز بعد از گذشت چند مدت پیشرفت چشمگیری در درس های خود به خصوص در دو درسی که مردو شده بودند داشته باشند طوری که یک روز مدیراز من شاکی شدوگفت:آقای غلامی با توجه به این که این دو دانش آموز در پایه اول درسشان بسیار ضعیف بوده است پس چرا امسال نمرات بالایی دارند؟ مدیر فکر می کرد که من برای قبولی آن ها نمراتشان را به صورت سوری رد کردم. من هم از موضوع چیزی به مدیر نگفتم و یه روز در زنگ املا از او خواستم تا به کلاسم بیاد و از اتمام املا گفتن از ایشان خواستم تا دفتر این دو دانش آموز را خودشان شخصا تصحیح نمایند. بعد از تصحیح می شد تعجب را در چهره مدیر به وضوح دید. هردو دانش آموز نمره بالایی در حدود18گرفته بودند. مدیر علت موضوع را از من جویا شد ومن هم شیوه کاری را برایش توضیح دادم که بر دو اساس بود: اول تشیق و دوم ارتباط با اولیا. هدف اصلی من این بود که می خواستم قدرت تشویق و این که تنبیه کردن دیگر کارایی چندانی ندارد را بفهمانم. باتشکر.نادعلی غلامی دبیبازنشسته
  • مهدی تقی پور حیدری

بازی با اعداد / محمدرضا اسماعیل پور / 1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۰۱ ق.ظ
به نام خداوند لوح و قلم                        حقیقت نگار وجود و عدم تجربه ای از: مریم معصومی – آموزگار دبستان شهید حق پرست – با 18 سال سابقه تدریس در مقطع ابتدایی  از شهرستان قائمشهریکی از تجربه های امسال من در رابطه با یادگیری موثر در خصوص مبحث اعداد زوج و فرد از ریاضیات پایه دوم ابتدایی برای دانش آموزان این پایه،این چنین بود که پس از تدریس این مبحث وطی امتحان وارزشیابی که از دانش آموزان به عمل آمد،نتایج حاکی از این بود که عده ای از دانش آموزان این درس را به خوبی فرا نگرفته اندودراین درس با مشکل روبرو هستند،پس تصمیم گرفتم که با روش دیگری بصورت بازی با اعداد زوج و فرد دوباره این درس را تدریس کنم. در ابتدا از دانش آموزان خواستم که به اتفاق هم به حیاط مدرسه برویم و پس از توضیحات مختصر در مورد کلیات این مبحث، بازی با اعداد را برای آنها تشریح کرده وبا هم آن را اجرا کردیم،بدین ترتیب که از دانش آموزان خواستم در محوطه حیاط پراکنده شوند ومن اسم هر عددی را که صدا زدم،دانش آموزان باهم تا میتوانند به اندازه همان عدد دسته هایی را تشکیل دهند وکسانی که در هیچ یک از این دسته ها جای نمی گرفتند،می سوختند وعددفرد بودند وکسانی که دسته های آنها تکمیل شده بود،برنده بازی وعدد زوج ما بودند.این بازی را با اعداد مختلف ادامه دادم تا اینکه به عدد دو رسیدم وبا تعداد مختلفی از دانش آموزان این این روش را اجرا کردم،ابتدا تعداد را ده نفر کردم و عدد دو را صدا زدم تا بچه ها دسته 2 نفره تشکیل دهند،بچه ها 5 دسته درست کردند،از آنها پرسیدم،آیا کسی بیرون از گروه مانده؟آنها به گروه های خود نگاه کردند و پاسخ دادند:خیر،پس به آنها گفتم شما همگی اعداد زوج هستیدوسپس به تعداد دانش آموزان 7 نفر اضافه کردم،دوباره آنها پراکنده شدند و من بار دیگر عدد 2 را صدا زدم تا آنها دسته های خود را تشکیل دهند،8 گروه دونفره تشکیل شد و یک نفر از دسته ها جا ماند،رو به سوی دانش آموزان کردم و چنین گفتم:آیا کسی هست که در دسته های شما جای نگرفته باشد؟ یکی از بچه ها گفت:من تنها مانده ام،بچه ها همه به او گفتند،او سوخته است یعنی عدد فرد است.به همین منوال این کار را با اعداد مختلف انجام دادم تا دانش آموزان خودشان توانایی تشخیص اعداد زوج و فرد را پیدا کنند ودر پایان نتایج حاکی از این بود که این امر با این روش ابتکاری محقق شده است و بدین ترتیب بود که دانش آموزان به مفهوم زوج و فرد بودن اعداد پی بردند.                                                                                               [ ومن اللّه توفیق ]
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۱
  • مهدی تقی پور حیدری

بادکنک های خوش خط/محسن میرزایی/1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۶ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیمبا سلام خدمت دوستان گرامی؛تجربه ای که در ذیل به بیان آن خواهم پرداخت از سرکار خانم شرمی آموزگار پایه دوم ابتدایی(مدرسه مهد دانش)با12سال سابقه تدریس در مقطع ابتدایی می باشد.از همان ابتدا که سال تحصیلی شروع شد و بعد از گفتن چندین املا متوجه مشکلی در اکثریت دانش آموزان کلاسم شدم و این مشکل ذهن من را به خود مشغول کرده بود؛آن ها به شکل جدی در خوشنویسی و درست نوشتن کلمات مشکل داشتند و معمولا کلمات را درشت و ناخوانا می نوشتند.همواره باخود می اندیشیدم که چگونه این مشکل شاگردانم را به شکلی اصولی و موثر برای همه حل کنم تا این که به درس بادکنک ها رسیدیم...جرقه ای در ذهنم ایجاد شد و راه حلی به نظرم رسید که در ادامه متوجه آن خواهید شد.از همه دانش آموزان خواستم تا برای جلسه بعد که املا دارند همراه خود بادکنکی بیاورند؛بچه ها که از بادکنک و بازی با آن خوششان می آمد با خوشحالی بسیار قبول کردند و همش از من می پرسیدند بادکنک را برای چه بیاورند....روز موعود فرا رسید.همه دانش آموزان بادکنکی با خود آورده و منتظر بودند که ببینند من می خواهم با آن ها چکار کنم .باکمک یکی از دانشجومعلمان بادکنک ها را باد کردیم و به دانش آموزان دادیم.از بچه ها خواستم دفتر املایشان را در کیف گذاشته و بر روی بادکنک ها املایشان را بنویسند البته از قبل از دانش آموزان خواسته بودم که هر نفر نیز یک ماژیک باخود بیاورد.بچه ها شگفت زده و خوشحال بودند و نمی دانستند که چگونه بجای دفتر بر روی باد کنک بنویسند.با راهنمایی های من شیوه نوشتن بر روی بادکنک را یاد گرفته بودند همچنین من از ان ها خواستم ک خوش خط و مرتب بنویسند.بعداز گفتن املا و نوشتن کلمات توسط دانش آموزان همه بادکنکهایشان را باهم مقایسه کردند و هرکداماز آن ها از خط خودشان تعریف میکردند و فکر می کردند زیبا نوشتند.با کمک آقای میرزایی(همان دانشجو معلمی که گفتم)باد کنک هارا به سقف کلاس چسباندیم و کلاسمان پر شد از بادکنک.از شاگردان خواستم خوب به بادکنک ها نگاه کنند چون در آینده با ان ها کار داریم.روز ها می گذشت و اندازه بادکنک ها روز به روز کو چکتر می شد و باد آن ها خالی میشد.به تبع آن اندازه نوشته های بچه ها نیز کوچک تر می شد و خود آن ها نیز شاهد ان بودند تا این که بعد از سه هفته تقریبا باد بادکنک ها خالی و نوشته ها کوچک و زیبا شدند.دیگر خبری از آن نوشته های درشت و بد خط نبود.کوچک شدن باد کنک ها باعث کوچک شدن و زیباتر شدن کلمات شد.من به دانش آموزان گفتم حالا به بادکنک ها نگاه کنید کدام خط بهتر و زیبا تر است؟آن خطی که روز اول درشت و ناخوانا نوشتید یا این خط کوچک و زیبا؟همه دانش آموزان با اجماع گفتند خطی که الان می بینیم.من به آن ها گفتم دیدید بادکنک چگونه خط های شما را زیبا و کوچک کرد؟وقتی باد کنک توانست پس شما هم می توانید با تمرین و استفاده از مداد مناسب زیبا و خوش خط و کمی کوچکتر بنویسید...همه دانش آموزان از آن پس به رقابت با یکدیگر پرداختند و همواره خود را با بادکنک مقایسه می کردند و می گفتند ماهم باید مثل باد کنک زیبا و خوش خط و کوچک بنویسیم...بعد از گذشت مدت کمی خط اکثریت دانش آمزان ترمیم شد و آن ها کوچکتر و زیبا تر می نوشتند.                                      باتشکر از نگاه زیبایتان /توفیق رفیق راهتان باد
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۴۶
  • مهدی تقی پور حیدری

برخورد با دانش آموز تنش زا/سامان میرزایی /1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ق.ظ
یکی از تجربیاتی که من در دوره ی ابتدایی داشتم در رابطه با دانش آموزی بود که تنش زا بود .مهار کردن این دانش اموز در کلاس یا مدرسه سخت بود .دانش اموزی با افکار خاص و خانواده های به خصوص که  در تربیت بچه پافشاری نمیکردند.حتی در سر کلاس هم که معلم قصد برخورد با دانش آموز را داشت خانواده به حمایت از دانش آموز به مدرسه می آمد و درگیر میشد. و در کل نحوه ی برخورد با این دانش آموزان چگونه باید باشد ؟دانش آمو. موهایی بلند داشت و ب او تذکر دادم که موهای خود را کوتاه کند و او فردا پدر خود را به مدرسه اورد و گفت که شما وظیفه ندارید که به پسرم بگویید  موهای خود را کوتاه کند با صحبت هایی که کردیم قانع نشدند و زیر بار نرفتند در کنار این قضایا من در خارج از مدرسه صحبتی با پدر او داشتم و به او گفتم که حمایت شما باعث میشود که فردا این حمایت باعث شکست و آسیب او میشود و شما نباید جلوی  بپه ایشان را حمایت کنید و به ایشان گفتم که بجه ی شما آن تربیت اساسی را پیدا نمیکند و باعث میشود که احساس کند خیلی قدرتمند است و این کار باعث شد که فردای ان روز دانش آموز موهای خود را کوتاه کند.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۰۶
  • مهدی تقی پور حیدری

باید مثل خودشان شویم/سعید حسینی/1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ق.ظ
معمولا در سال های اولیه ی مدرسه مخصوصا سال اول ابتدایی اکثر بچه ها احساس غریبی میکنند چون از فضای کوچک خانواده وارد فضای بزرگ مدرسه میشوند.در پی سخنان این آموزگار یکی ازشاگردان او که احساس غریبی میکرد و دائما در حال گریه و زاری در کلاس و شیطنت  بود .این معلم یک راهکار بسیار جالبی را به کار برد و آن این بود که معلم خود را شبیه دانش آموز خود میکرد .یعنی اگر آن کودک گریه میکرد معلم هم گریه میکرد و اگر دانش آموز دادو فریاد میکرد معلم هم دادو فریاد میکرد و اگر دانش آموز شکلک در می آورد معلم هم شکلک در می آورد .سرانجام معلم با کار های خود توانست یک رابطه ی صمیمی با دانش آموز در کلاس برقرار کند و دانش آموز در کلاس دیگر احساس غریبی نکند.«آموزگار پایه ی اول ابتدایی .محمد جواد معتضدی »
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۶:۴۴
  • مهدی تقی پور حیدری

درس زندگی / محمد حسین دیانت 1

مهدی تقی پور حیدری | پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ب.ظ
به نام خدااین تجربه مربوط به آقای علی سجادی معلم مدرسه (حر) با 25 سابقه تدریس  است:روز های فصل بهار که طبیعت نو می شود و همه جا پر جنب و جوش است .بچه ها هم پر جنب و جوش تر از همیشه مدرسه را محلی برای بازیگوشی ها و شیطنت های خود در نظر می گیرند.در یکی از این روز ها وقتی وارد کلاس درس شدم، کلاس را از همیشه شلوغ تر دیدم .آنقدر شلوغ که حتی بعضی از دانش آموزان متوجه ورود من به کلاس نشدند .من چند لحظه آنها را تماشا کردم و بعد تصمیم گرفتم به نحوی توجه شان را به خودم جلب کنم. گچ را برداشته و با خط خوانا نوشتم ،درس امروز ما شخصیت و رفتار معقول افراد است.و سپس ادامه دادم:شخصیت انسان ها در رفتارشان نمایان می شود .و بزرگان دینی ما احادیث زیادی درباره این موضوع روایت کردند و جای نوشتن یک حدیث را خالی گذاشتم و در پایان نوشتم: شما بچه های خوب کلاس ششم با شخصیت تر از این هستید که با سرو صدای خودتان برای کلاس های دیگر مزاحمت ایجاد کنید همانطور که من این جملات را می نوشتم سرو صدای بچه ها کمتر می شد و آنها نوشته ها را می خواندند و من با این کارم هم توانسته بودم توجه آنهارا جلب کنم و سرو صدا را به آرامش تبدیل کنم و هم  چند جمله مفید به آنها آموزش دهم . از آنها خواستم جای خالیی را که برای آن حدیث گذاشته بودم به عنوان تکلیف جلسه بعد کامل کنند .و این یکی از تجربیات خوب من بود که همیشه به یاد خواهم داشت.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۲۹
  • مهدی تقی پور حیدری

املای بی غلط / بهنام داداشی اومالی ۱

مهدی تقی پور حیدری | پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۲۵ ب.ظ
محمد آقا بابایی با ۲۸ سال سابقه تدریس در مقطع ابتدایی، مدرس فعلی مدرسه شاهد بابل معلم پایه چهارم.یک مشکلی که در این چند سال سابقه کاری خود با آن رو به رو بودم ضعف در املا نویسی بود.در یکی از موارد دانش آموزی در پایه پنجم بود که با چند بار املا گفتن متوجه شدم که املایش ضعیف است و برای رفع آن یک راهکاری را ارائه دادم که اگر دانش آموزان دیگر یک صفحه مشق می نوشتند به او می گفتم که پنج خط بنویسد ولی با دقت تمام به همه ی کلمه ها نگاه کند و آنها را درست بنویسد و کم کم برای روز های بعد تعداد خط ها را برایش اضافه می کردم و بعد از مدتی یک لیستی را برایش تهیه کردم که برای کلمات سخت هر درس، کلمات مترادف، متضاد، متشابه و حتی معنی آن کلمات را درون آن لیست می نوشت و پایین آن لیست کادری را قرار داده بودم که کلماتی که صدا های شبیه به هم دارند ولی شکل ظاهری آنها با هم فرق داشت را می نوشت و آن را به مدرسه می آورد و با گذشت زمان و تلاشی که خودش با علاقه انجام میداد توانست املا های بدون غلط هم داشته باشد.
  • مهدی تقی پور حیدری

آینده روشن/ مهدی کافتری/1

مهدی تقی پور حیدری | پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۱۶ ق.ظ
در سال تحصیلی 75-76  مشغول تدریس در پایه پنجم بودم . یکی از دانش آموزان به مصرف سیگار روی آورده بود . این مسئله را با مدیر مدرسه در میان گذاشتم و به این نتیچه رسیدیم که باید ابتدا با والدین کودک صحبت کنیم . خود شخصاَ به خانواده دانش آموز مراجعه کردم و این موضوع را با آنان در میان گذاشتم . به آنها گفتم که زمینه گرایش به مواد مخدر در فرزند شما وجود دارد و به خاطر داشتن دوستان ناباب این مسئله خطرناک تر هم می شود. خانواده اعلام آمادگی کردند تا اقدامات های لازم را انجام دهند.با دانش اموز صحبت کردم و بدون آنکه بگویم که چرا سیگار می کشی!!!  مسولیتی در شورای بهداشت مدرسه به او دادم .و به او  گفتم شما وظیفه داری تا محیط مدرسه را سالم و تمیز نگه داری. دانش آموز هم تلاش زیادی را از خود نشان می داد و به نظافت و بهداشت مدرسه و دانش آموزان توجه می کرد. در این مدت هم خودم را به دانش اموز نزدیک تر کردم و در مورد بهداشت مدرسه با او صحبت می کردم . کم کم بحث بهداشت و سلامت فردی را با او در میان گذاشتم و گفتم که آیا می دانی که علاوه بر بهداشت و نظافت مدرسه ، بهداشت فردی هم اهمیت دارد؟ . به او در مورد مضرات سیگار و مواد مخدر گفتم . از آن به بعد خود دانش آموز هم کنجکاو شده بود و سوالاتی را از من می پرسید و من هم در حد فهم او پاسخ می دادم. طی صحبت هایی که با خانواده داشتم به ان ها گفتم در این مرحله فزرند شما نیاز به تشویق دارد . بعد از چند روز به خانه دانش آموز رفتم و هدیه ای را به عنوان فردی که مسئول پیگیری نظافت و سلامت مدرسه و دانش اموزان است به او دادم . این اقدامات تاثیر مثبتی در او گذاشت و  از دوستان ناباب خود کناره گیری کرد. تلاش اینجانب به همین جا ختم نشد و در دوره راهنمایی و دبیرستان هم ادامه داشت و حتی کاری هم برای او مهیا کردم تا در ایام تابستان به آن مشغول باشد . الان که دارم این تجربه را می نویسم همین دانش آموز شغلی آبرومند دارد و ازدواج کرد و دیگر خبری از مواد مخدر نیست.علی اکبر دیندار . مدیر و معلم مدرسه شهید کوهزاد شهرستان نکا . روستای تازه آباد کلا
  • مهدی تقی پور حیدری

ترس رفتن به مدرسه/ آرش جعفری زرندینی 1

مهدی تقی پور حیدری | پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ق.ظ
آقای شعبانعلی رمضانی با 27 سال سابقه کاری ،آموزگار دبستان شاهد شهرستان بابل از تجربه خویش در یکی از سال های تدریسش این چنین می گوید: در سال 1372 که به عنوان معلم اول ابتدایی به یکی از روستاهای منطقه محروم رفته بودم ،متوجه شدم یکی از دانش آموزان از آمدن به مدرسه گریزان است و از مدرسه بسیار وحشت دارد،همیشه نگران و گریان بود و در روزهای اول مدرسه هیچ وقت حاضر نبود به کلاس درس بیاید . من مدیر را در جریان گذاشتم و از او خواستم که مادرش را به مدرسه دعوت کند تا علت را بررسی کنیم که ببینیم چرا از مدرسه گریزان است.از قبل برای خودم یک سری چیزهایی را آماده کردم. به مادر او گفتم که یک هفته با ما همکاری کند و وقت خود را بگذارد و در کلاس بنشیند تا بچه کم کم با محیط مدرسه ،معلم انس گیرد.مثلا  در روز اول برای بچه چند تا شکلات گرفتم ،کنار او نشستم و او را بوسیدم و در روز دوم یک مداد به او دادم و در روز سوم یک مداد رنگی برای او گرفتم تا از این طریق بتوانم بچه را به مدرسه و درس علاقه مند کنم. با این کارهایی که انجام دادم متوجه شدم که از ترس و اضطراب بچه کم شده و دیدم که دارد به من نزدیک می شود و تا یک هفته همین کار را انجام دادم تا بتوانم مشکلات بچه را برطرف کنم و او به آغوش گرم مدرسه برگردد و از آن حالت ترس و گریه دور شود.                                                                                                پایان
  • مهدی تقی پور حیدری

ترک تحصیل/سید حسن میکائیلی کچپی/۱

مهدی تقی پور حیدری | پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۳۳ ق.ظ
 قبل از ترم ترم سال تحصیلی ۹۳_۹۴ بود که یکی از دانش آموزان قصد داشت  ازمدرسه  ترک تحصیل کند.او دانش آموزی عصبانی ، شلوغ ودر درس هایش بسیار ضعیف بود.من به کمک همکاران برای رفع مشکل او اقداماتی انجام دادم.ازجمله این اقدامات؛ چند روزی رفتار او را زیر نظر داشتم (مشاهده ی رفتار).بررسی میدانی وضعیت خانواده ی او وهمچنین برای جلب اعتماد دانش آموز ،درمدرسه به او مسئولیتی دادم.قصد داشتم به او نزدیک تر شوم به خاطر همین درساعت های تفریح بااو قدم می زدم وبا هم صحبت می کردیم.تااینکه ازاو پرسیدم به چه  علتی قصد دارید از مدرسه ترک تحصیل کنید،دانش آموز جواب داد؛پدرم معتاد است ومادرم برای تامین مخارج ما سرکار می رود واین برای من بسیار سخت است که مادرم سرکار برود.قصد دارم زمانی که از مدرسه بیرون  رفتم به جای مادرم سر کار بروم.باتوجه به این من به کمک همکاران به خانواده ی آن دانش آموز کمک(کمک مالی) کردیم و هیچ کمک هزینه ی از او دریافت نکرده ایم.درجشن عاطفه ها و عید نیز به خانواده ی او کمک شد .درپایان این اقدامات باعث شد که آن دانش آموز ترک تحصیل نکند.          باتشکر سید کریم سلیم پور  معاون مدرسه شهرستان نکا
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۴:۳۳
  • مهدی تقی پور حیدری

حجاب اسلامی / محسن سیاوشی/ 1

مهدی تقی پور حیدری | چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۲۹ ق.ظ
صبح یک روز پاییزی تصمیم گرفتم برای تدریس درس حجاب اسلامی از کتاب هدیه های آسمانی سال سوم ابتدایی، خود به همراه یکی از دانش آموزان لباس محلی(مازنی) به تن کرده و وارد کلاس شویم. از قبل لباس های محلی را برای خود و دانش آموز آماده کرده بودم. وقتی من به همراه دانش آموز وارد کلاس شدیم همه ی دانش آموزان کلاس تعجب کرده و سوالاتی از این دست از من می پرسیدند: خانم چرا این لباس را پوشیده اید، چقدر این لباس زیباست و برای چه امروز با این لباس به کلاس آمدید. پوشیدن لباس های محلی باعث ایجاد انگیزه و زمینه ی مناسبی برای تدریس درس پوشش اسلامی شد که پیرامون مراسم جشن تکلیف آنها بود. برای آنها از پوشش اسلامی که در مناطق مختلف ایران و در منطقه ما وجود داشته و هم اکنون نیز وجود دارد اما شکل آن تغییر یافته، گفتم. سپس به این نکته اشاره کردم که با رسیدن به سن تکلیف بر ما واجب می شود که علاوه بر نماز خواندن و روزه گرفتن، پوشش اسلامی را نیز رعایت کنیم. از فواید پوشش برای آنها گفتم و از آنها خواستم که از این پس  پوشش اسلامی را رعایت کنند. با این روش توانستم پوشش و حجاب اسلامی را به صورت زیباتر و تاثیرگذارتری برای آنها بیان کنم و آنها را به رعایت و حفظ پوشش خود مشتاق کنم.عالیه سیاوشی _ معلم دبستان شاهد شهرستان نکا
  • مهدی تقی پور حیدری

سوء استفاده از موقعیت/نیما جمشیدی کمرودی1

مهدی تقی پور حیدری | سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۱۱ ب.ظ
یکی از مسائلی که عموما معلمان با آن مواجه اند بحث سوء استفاده از موقعیت از طرف دانش آموزان است؛ آقای جمشیدی که  در زنگ مطالعات اجتماعی(در بخش جغرافیا)  به  دانش آموزان تکلیف  رسم نقشه ایران را داده بود و عده ای از شاگردان از انجام آن تکلیف سر باز زدند در میان این دانش آموزان پسرآقای جمشیدی نیز بود که  فعالیت نقشه  ایران را انجام نداده بود .به همین جهت آقای جمشیدی به نماینده کلاس گفته بود  آن دانش آموزان را به اتاق مدیر مدرسه هدایت کنند و هم از نمره انضباطی و هم آموزشی 2نمره کسر شود؛پسر آقای جمشیدی شاکی شد که جرا باید از من نمره ای کسر شود؟! که معلم  در جواب وی گفت: در ساعت کلاس و موقعیت آموزشی  میان هیچ یک از دانش آموزان تبعیض قائل نشده و هیچکدام  تفاوتی ندارند اگر عده ای  بخواهند از انجام تکلیف یا فعالیتی ممانعت کرده و من نیز تنبیهی در نظر بگیرم و در این میان پسر من یا یکی از آشنایان من باشد مطمئنا تبعیض و تفاوتی قائل نمی شوم و در این زمینه همه دانش آموزان برای من یکسان اند!و با چنین تصمیمی در آن موقعیت موجب شد تا در جلسات بعد دانش آموزان در هر جایگاهی که هستند از موقعیت و فرصت ایجاد شده سوء استفاده نکنند.
  • مهدی تقی پور حیدری
یکی از بخش هایی که همواره دانش آموزان با آن مشکل دارند بخش پیام های قرانی است که یک معلم خوش ذوق به نام آقای محمود زاده این مشکل را با  راهکاری که اجرا کرده اند تا حدودی کاهش داده اند.همانطور که می دانید در هر کلاسی دانش آموزان برای ورورد معلم به کلاس برنامه ای دارند عده ای صلوات می فرستند عده ای شعر می خوانند و... اما در کلاس این معلم برای یادگیری پیام های قرآنی و علاقه مند کردن دانش آموزان به آن به هنگام ورود معلم به کلاس در هر زنگ به جای فرستادن صلوات این پیام قرآنی را می خواندند آن هم به مدت ده جلسه یعنی تا پیام قرآنی بعدی این کار را تکرار می کردند.اینگونه شد که دانش آموزان پیام های قرآنی را با شماره سوره یاد می گرفتند و به آن علاقه مند می شدند.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۳۹
  • مهدی تقی پور حیدری