تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

عمل معلّمی برای معلّمانی که به آن به منزله فرصتی برای اعتلای آموزش و رشد شخصی نظر می کنند، سرشار از تجربه های نادری است که آگاهی از آنان برای دانشجو معلّمان و معلّمان دو خاصیت دارد:
1. آشنایی با تجربه خاص؛
2. کسب انگیزه و اعتماد برای عمل خلّاقانه در موقعیت های واقعی تربیت.
وبلاگ پیش رو، متن مصاحبه کتبی و تصویری از تجربیّات معلّمان حرفه ای، سرآمد و پیشکسوت ایران، بالاخص استان مازندران است
که توسط اینجانب، همکاران و دانشجو معلّمان دانشکده فاطمة الزهراء (س) قائمشهر و دانشکده شهید رجایی بابل وابسته به دانشگاه فرهنگیان در اجرای تکالیف عملکردی واحد درسی " تجربه های خاص حرفه ای در آموزش ابتدایی" تهیه و ثبت شده است. که تلاشی برای شناسایی معلّمان نادر و قدر شناسی از آنان نیز محسوب می شود و پیوندی بین نسل های معلّمان ایجاد می کند.
ضمن سپاس از بازدیدکنندگان محترم، استدعا می شود علاوه بر ارائه نظرات ارزنده خود، در صورت استفاده از متن حق امانت داری را رعایت نموده و با ذکر مأخذ ما را در اعتلای این امر مهم یاری نمایند./ انشاءالله

آخرین نظرات

۱۰۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

معلولیت محرومیت نیست/بیتا محمدتبار

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ق.ظ
اینجانب حسن جعفری لاهیجانی معلم ابتدایی بودم و چند سالی است که بازنشسته شده ام. محل خدمت من چند روستا بود که جزء شهرستان بابلسر بود. از آنجاییکه معلم بایستی علاوه بر آموزش دروس، پدر بچه ها باشد و مدرسه خانه ی دوم بچه هاست، معلم باید سعی کند در حد توانش مشکلات بچه ها را حل کند و مثل یک پدر با آنها رفتار کند. هر معلمی ممکن است با مشکلاتی که برای بچه ها پیش میاید مواجه شود. من یک شاگرد دختر داشتم که معلول مادرزاد بود و مدارس استثنایی هم او را ثبت نام نمی کردند؛ وقتی به مدرسه ما برای ثبت نام آمد، من با مدیر صحبت کردم و ایشان قبول کرد که او شاگرد کلاس من بشود. او مشکل کندنویسی داشت؛ مثلا موقع دیکته نوشتن برخلاف بقیه ی شاگردان که سریع می نوشتند، به خاطر معلول بودن دستش کند می نوشت. من من صبر می کردم تا او نیز به پای بچه ها برسد. اوایل به خاطر کندنویسی اش نمره ی کمی می گرفت. با خودم فکر کردم چاره ی این کار این است که هم با سرعت کمتری املا بگویم هم اینکه برایش صبر کنم. الحمدلله با همین روش توانستم مشکل کند نویسی اش را حل کنم و خانواده اش هم بسیار از من تشکر کردند. همیشه در اواخر سال تحصیلی بچه ها را به اردو می بردیم و خیلی به آنها خوش می گذشت و برای امتحانات پایان ترم آماده می شدند. با وجود اینکه هنگام تدریس جدی بودم دانش آموزانم با من انس زیادی برقرار می کردند و من هم متقابلا آنها را خیلی دوست داشتم و مثل یک پدر و برادر با آنها رفتار می کردم؛ در روز آخر که می خواستند خداحافظی کنند خیلی با من رابطه ی عاطفی برقرار می کردند و به من می گفتند که شما در سال های آینده هم معلم ما بشوید.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۰۶
  • مهدی تقی پور حیدری

دغدغه ی مادرانه ی یک معلم/فاطمه قنبری

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ق.ظ
خانم حسین پور معلم پایه پنجم یکی از مدارس دخترانه شهر بابل است .ایشان در مجموع 19سال سابقه تدریس دارند که البته بیشتر این سال ها را در مدارس روستایی مشغول به خدمت بودند و در حال حاضر 7 سالی است که در مدارس شهری تدریس می کنند. ایشان در موردتجربیات  طول دوران تدریس خود گفتند که در طی این چند سال گاهی با دانش آموزانی که مسایل و مشکلات خاصی داشتند مواجه شده اند که البته تمامی سعی خود را برای حل مشکلات آنها به کار گرفته اند .ایشان معتقدند که یک معلم علاوه بر مسایل آموزشی باید به مسایل پرورشی و تربیتی دانش آموزان خود نیز نظارت داشته باشد . خانم حسین پور در مورد یکی از تجربیات خود گفتند ...
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۰۲
  • مهدی تقی پور حیدری

آموزش استان ها و مراکز آن/فاطمه پاشا

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۳۳ ق.ظ
خانم بلده نژاد آموزگار پایه دوم شهرستان چالوس با 23سال سابقه تدریس می باشند. یک نمونه از تجربه های ایشان را بررسی خواهیم کرد:
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۵:۳۳
  • مهدی تقی پور حیدری

یک معلم،دو تجربه/فاطمه فیاضی/الهه مقیمی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۲۲ ق.ظ
به نام یزدان پاک تجربه آموزرشی سرکار خانم مریم ریاضیان خانم مریم ریاضیان  آموزگار پایه اول ابتدایی دبستان دخترانه شاهد چالوس در یک روز زیبای بهاری من و دوستم را در کلاس درس خود پذیرفت و دو تجربه خود یکی در زمینه آموزشی و دیگری تربیتی را برایمان بازگو کرد که در ادامه آن را از زبان خودشان خواهیم خواند:
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۵:۲۲
  • مهدی تقی پور حیدری

ترس/ فاطمه وکیلی

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۳۱ ق.ظ
باسمه تعالیتجربه ای که مطالعه می کنید مربوط است به: سرکار خانم : سودابه اشکانی معلم پایه: اول ابتدایی دبستان دخترانه شاهد تنکابن  سنوات : 23 سال زمان تجربه : سال 1388 مکان تجربه : دبستانی در یکی از روستا های شهرستان تنکابن مساله:             در ابتدای سال تحصیلی  با ورود به کلاس متوجه دانش آموزی به نام فاطمه شدند که طرز نشستنش عجیب ، در خود جمع شده و کز کرده بود. نسبت به این رفتار فاطمه کنجکاو شدند و برای آشنایی بیشتر با مدیر صحبت کردند چرا که  علاوه بر گذراندن پیش دبستانی در آن مدرسه، در پایه اول هم تکرار داشت. ایشان تمام کار های فاطمه را تحت نظر داشت و از دانش آموزان پایه دوم که در سال گذشته هم کلاسی او بودند در مورد او پرس وجو می کرد. که نتیجه ی بررسی هایشان این بود که فاطمه فردی پرخاشگر ، ناسازگار و ثمره ی ازدواجی فامیلی بوده؛ همچنین صاحب برادری استثنایی بود که در مدرسه ی کودکان استثنایی تحصیل می کرد. فاطمه در دروس حفظی قوی و در دروس محاسباتی و رفتار ضعیف بود. سال قبل برخورد شدیدی با یکی از هم کلاسی هایش داشت و از ترس او حتی گاهی در زنگ های تفریح به حیاط نمی رفت.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۳۱
  • مهدی تقی پور حیدری

محبت، معجزه ای برای تربیت/مهدیه ماندی صنمی

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۹ ب.ظ
به نام خداوند بخشنده مهربان من،حکیمه خاتون سیّار، معلم دوره ابتدایی با 21 سال سابقه کار می باشم. اکثر سال های خدمت من با دانش آموزان پایه اول سپری شد. تجربه ی من، به چندین سال قبل، در مدرسه ای واقع در خیابان ساری شهرستان قائم شهر،با دانش آموزان پسر پایه اول باز می گردد. در نخستین روز کلاس بر حسب وظیفه و برای آشنایی با دانش آموزان ، به پرسیدن از نام و احوال آنان پرداختم. برای انس گرفتن با آن ها،چندین نفر را  به جلوی کلاس فراخواندم که یکی از آن ها پسری به نام مهدی بود. پس از اینکه نامش را صدا زدم، با چندین پشتک وارونه خود را به جلوی تخته رساند. کاری که مسلما می بایست با راه رفتن انجام می شد. هم کلاسی هایش به اقتضای سن کم خود شروع به خندیدن کردند. حتی خود مهدی با آن ها می خندید. من هاج و واج به این صحنه می نگریستم. دقیقا نمی دانستم باید چه کنم تا هم قداست و ارزش معلم و مدرسه حفظ شود و هم با رفتار نابه جای خود مسبب بیزاری آن کودک از مدرسه نشوم. تنها کاری که در آن لحظه انجام دادم این بود که چندین ثانیه، با نگاهی که نه خشم چندانی در خود داشت و نه خوشحال به نظر می رسید به او خیره گشتم. او از این حرکت غیر منتظره ی من، حالتی شرم زده به خود گرفت و زیر چشمی به من نگاه می کرد. خنده ی دانش آموزان نیز با سکوت و نگاه جدی من، پایان یافت. پس از اینکه به چندین سوال من جواب دست و پا شکسته ای داد، از او خواستم که برسر جای خود بنشیند. وقتی وارد دفتر شدم، از خانم مدیر راجع به مهدی پرسیدم. می خواستم بدانم دوره آمادگی خود را در آن جا گذرانده است یا خیر. خانم مدیر که گویا منتظر این سوال من بود، پرسید: چیزی شده است؟ پاسخ دادم چیزی نشده است. می خواهم کمی از او و خانواده اش بدانم. خانم مدیر گفت: او سال قبل نیز در این مدرسه حضور داشت وطی آن 9 ماه، بار ها اشک معلم خود را در  آورده است و دانش آموزان دیگر و حتی والدین آنان نیز  دل خوشی از او ندارند. حتی خواستار اخراج او از مدرسه شدند که من موافق محروم شدن او از مدرسه نشدم و منتظریم که اخلاقش بهبود یابد. پس از پرس و جوهای فراوان متوجه شدم که این دانش آموز برای جلب توجه این کارها را انجام      می دهد.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۹
  • مهدی تقی پور حیدری

تفهیم پوشش گیاهی و نواحی زلزله خیز/مریم فرامرزی

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۲۱ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیمتجربه خانم شاکری معلم مطالعات اجتماعی با 24 سال سابقه تدریس:یکی از مشکلاتی که مخصوصا در سال های اولیه تدریس داستم داشتم مسئله شیوه آموزش و تفهیم پوشش گیاهی نواحی جنوبی البرز بود با توجه به اینکه در شمال کشور زندگی میکنیم دوست داشتم شاگردانم این مبحث را خوب یاد بگیرند و بیشتر وقت ها متوجه میشدم آنها در این مبحث بسیار ضعیف اند تا اینکه به این فکر افتادم که با کمک بچه ها ماکتی از رشته کوه البرز تهیه کنیم...این شد که با بچه ها ماکتی از رشته کوه البرز با خاک رس و خزه ساختیم و بچه ها رنگ آمیزی اش کردند وچون خودشان در ساختن ماکت دخیل بودند کاملا مطلب تفهیم شد و بعد از آن همه ی شاگردانم به سوالات این مبحث جواب درست میهند و این مبحث به نقطه قوتشان تبدیل شده است.یکی دیگر از مباحثی که شاگردانم ضعف داشتند مناطق زلزله خیز جهان بود برای تفهیم در جلسه ی تدریس این مبحث از قبل به شاگردانم میگفتم پارچه بیاورند و نقشه جهان را روی آن میکشیدیم و مناطق زلزله خیز را بچه ها با منجق پولک دوزی میکردند که هم برایشان جالب و هیجان آور بود هم حوصله شان سر نمیرفت و هم خوب یاد میگرفتند و این دو اقدامم در مسابقات استانی هم امتیاز آورد.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۲۱
  • مهدی تقی پور حیدری

اهمیت عواطف در کودکان( صابر محمد جانی1)

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۳۷ ب.ظ
   این تجربه مربوط به خانم معلمی{از مدرسه شهید عباس پور باغدشت} میشود که در کلاس درس خود با دانش اموزی روبرو شد که به درس و فعالیت های مدرسه علاقه ای نشان نمیداد و همیشه در گرفتن نمرات پایین شهرت داشت او حتی در دوستی با همکلاسی های خود علاقه ای نشان نمیداد و  گوشه گیر و بیمیل و رغبت بود,
   و معلم نیز بعد از مدتی با مشاهده وضعیت ثابت این دانش آموز در گرفتن نمرات پایین و عدم پیشرفت او در یادگیری ,تصمیم گرفت با والدین آن دانش آموز ملاقات کند ,در روز ملاقات معلم  مشکلات دانش آموز خود را به والدینش  ذکر کرد اما متوجه شد که پدر مادر این دانش آموز{ابوالفضل محمدنیا}اختلاف سنی بالای با این کودک داشته و در اهمیت و توجه به کودک خود کم کاری میکردند,  معلم بعد از ملاقات با والدین نیز تغییری را در رفتار دانش آموز خود مشاهده نکرد.
    او بااین بی توجهی سهلی  که آن را از مسن بودن والدین کودک میدانست با عدم پیگیری و توجه به وضعیت درسی کودک خودشان, تصمیم گرفت با یکی از خاله های دانش آموز که از نظر عاطفی وسنی به کودک نزدیک بود دیدار کند{شناخت بیشتر اهالی و معلمان از یکدیگر}  و مسئله را با او درمیان بگذارد که باید توجه بیتشری به ابوالفضل شود معلم خود نیز رفتار خود را با ابوالفضل صمیمانه کرد تا او در کلاس درس احساس تنهایی نکند  و این چنین توانست ابولفضل را اهسته اهسته به سطح خوبی برساند و اورا از گوشه گیری دور کند و رغبت و انگیزه را نسبت به درس و زنگی در او بیشتر کند او نیز توانست آن سال تحصیلی را با موفقیت پشت سر بگذارد و در کلاس درس معلم دیگر نیز یکی از شاکردان برجسته کلاس خود شود.{صابر محمد جانی1}
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۳۷
  • مهدی تقی پور حیدری

حواس پرتى / على بیکى / ١

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۲۹ ب.ظ
   تجربه خانم سمیه تفت خرمى معلم پایه اول ابتدایى.
   به نام آنکه جان را فکرت آموخت دانش آموزی داشتم به نام ملیحه که از نظر درسی در سطح پایینی بود و با حواس پرتی کامل در کلاس درس حاضر می شد و همچنانا روزگار را سپری می کرد
    تا اینکه بعد از مدتی مادر همه دانش اموزان را خواستم تا با آنها درباره ی وضعیت تحصیلی و اخلاقی فرزندشان صحبت کنم که در پایان جلسه مادر ملیحه از من خواست تا به طور خصوصی در مورد وضعیت تحصیلی و اخلاقی فرزندش صحبت کند که اصرار داشت ملیحه هیچوقت به حرف من گوش نمی کند و در خانه نیز نمی ماند و هرچه من و پدرش از او می خو.اهیم توجهی نمی کند و می ترسم که آخرش خطایی از او سر بزند. چون بیشتر وقتش را بیرون از خانه می گذارند و هیچوقت به درسش اهمیت نمی دهد از شما می خواهم کمی او را نصیحت کنید.
   از آن به بعد فکر من شد ملیحه که سعی کردم هر طور شده او را به راه بیاورم و وادار به درس خواندن کنم همیشه غیر مستقیم درباره ی احترام به پدر و مادر و روابط صحیح خانوادگی صحبت می کردم و سعی می کردم از نظر عاطفی به بچه ها نزدیک شوم و آنها را با نام کوچکشان صدا بزنم تا بیشتر احساس صمیمیت کنند و همچنینی صفاتی را به اسم آنها اضافه می کردم مانند: دختر زیبا، خوشگل من و عزیزان من و ....چند ماهی گذشت و همانطور که زمستان جایش را به بهار می داد و درختان خشک کمک کم برگ و شکوفه می دادند ملیحه نیز بهاری می شد و تغییر چشم گیری در درس و اخلاقش به وجود آمده بود تشویقهایی که در این زمینه انجام دادم و تلاشهایی که کردم همه به ثمر رسیدند.
  و هنگامیکه مشکل ملیحه را ریشه یابی کردم دلیلی اصلی کمبود محبت بود که باعث بریدن او از خانه و خانواده بو.د و سعی کردم با صحبت هایی که با والدین او داشتم این کمبود را از بین ببرم و دریافتم که مهر و محبت مهمترین اصل در زندگی است بچه ها وقتی مظمئن شوند که از طرف دیگران مورد توجه قرار می گیرند سعی می کنند هر چه بشتر خود را مقبول و دوست داشتنی جلوه دهند و بر عکس وقتی مورد بی توجهی قرار گیرند رفتار خشن و غیر قابل باور از آنها سر می زند گفته اند و شنیده ایم که پیامبر ص کودک درون خودش را با کودکان روبهرو می کرد و نه تنها در مورد بچه ها بلکه در رویارویی با همه کس این اصل روانشناسی را رعایت می کردند .باری برای اصلاح مشکلات بچه ها در درجه اول باید سوار بر اسب های چوبی آنها شد و در دنیایشان تازاند و در همه مراحل در برخورد با آنها باید به اصل مهر و محبت وفادار ماند.اغلب مشکل خانواده ها و اولیای تربیتی با بچه ها این است که بزرگسال با شخصیت آنها مواجه شود.رمز موفقیت من در این مورد خاص  محبت و ارزش دادن با ملیحه بود.در پایان سال مادر ملیحه به مدرسه آمد و و گفت من از شما خیلی متشکرم چون ما هر چه کردیم نمی توانسیتم جلوی او را بگیریم شما چه کردید که او دیگر از خانه بیرون نمی رود علاوه بر اینکه درسش را می خواند و در کاهای خانه مرا کمک می کند.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۲۹
  • مهدی تقی پور حیدری

شبانی/محسن ربیعی قادی/1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۱ ب.ظ
تجربه ای از اسماعیل گرجی زاده آهنگر آموزگار ابتدایی دبستان شاهد بابلدر زمان تدریس در یک روستایی بودم که در این روستا در مدرسه ای که من تدریس می کردم یک دانش آموزی حضور داشت که ناظم مدرسه عموی او بود و این پسر به درس علاقه ای نداشت و درس نمی خواند درآن روستا هم شغل بیشتر اهالی چوپانی بود روزی خانواده وی را خواستم و به پدر ایشان گفتم که اورا نزد یک چوپان بفرستید و به چوپان بگویید که به او طوری خوراک بدهد که او فقط زنده بماند و گرسنگی بکش شرایط برایش سخت بگذرد روزگار یک هفته ای به این روال گذشت پس از یک هفته پسرک پشبمان شد و به پدرش گفت که می خواهد به مدرسه برود به مدره آمد و از من عذر خواهی کرد و جزو شاگردان ممتاز من شد
  • مهدی تقی پور حیدری

آشتی با یاری مهربان / محمد عشریه 1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۸ ب.ظ
به نام خداعلی اسدیان معلم ابتدایی مدرسه شهید باکری با 18سال سابقه تدریس: قرار بود من معلم کلاس کتابخوانی بچه های محله مان در تابستان شوم. دانش آموزان این کلاس در رده های سنی مختلف از پنج تا پانزده ساله بودند و این کار را سخت  کرده بود.هدف از برگزاری این کلاس ایجاد ارتباط صمیمی تر بین کودکان و نوجوانان  با کتاب بود. برای این کلاس با شور نشاط باشد برای جلسه اول برنامه ریزی کردم و با خود گفتم اگر بچه ها  این روش را دوست داشتند و بازدهی داشت تا پایان جلسات آن را ادامه می دهم. چون می دانستم که دانش آموزان و مخصوصا دختران به کارهای دستی و خلاقانه  علاقه دارند ؛ روز اول کتابی با عنوان "صد کاردستی خلاقانه " انتخاب کردم  و آن را به کلاس بردم . با بچه تمام صفحات آن را ورق زدیم .آنها خیلی خوششان آمده بود .و خودشان پیشنهاد کردند هر جلسه  در کنار کتابخوانی یک کاردستی هم بسازیم؛ من هم قبول کردم وبعد  برایشان توضیح دادم  که کتاب ها چه دنیایی  دارند و نه فقط کاردستی بلکه چیز های زیادی را می توانند از کتاب یاد بگیرند. برای روز اول یک کتاب داستان زیبا برایشان خواندم اما نه خواندن معمولی ؛بلکه برای هر کدام  از شخصیت های داستان صدا گزاری کردم و از بچه ها می خواستم که به جای آنان حرف بزنند و دختران کوچکی که هنوز به مدرسه نرفته بودنددر باره ی شخصیت ها و کارهایشان نظر می دادند. به این صورت خواندن کتاب داستان برایشان لذت بخش شد.علاقه مندی آنها به کتاب را می شد  از همان جلسه اول از شور و نشاط شان فهمید.    بعد از اتمام کتاب خوانی آنهاخواستم نتیجه گیری خودشان از داستان را جلسه بعد به صورت  نقاشی  بیاورند تا بچه های کوچکی که سواد نداشتند هم بتوانند نتیجه گیری کنند. در آخر هم دانش آموزان از کتابخانه مسجد کتاب هایی به امانت گرفتند تا در منزل بخوانند.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۰۸
  • مهدی تقی پور حیدری

اصلاح رفتار دانش آموز پرخاشگر/ هادی محسنی ملردی/1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۵۶ ب.ظ
تجربه ای که من ثبت نمودم تجربه آقای مهدی امامقلی تبار درزی معلم پایه پنجم دبستان شهید شاهرخی روستای درازکلا  با 23 سال سابقه استایشان تجربه را به این شکل مطرح نمودند که در دوران معلمی خود همیشه سعی و تلاششان بر این بود تا جایی که امکان دارد مسائل آموزشی و تربیتی دانش آموزان را در خود کلاس حل کنند برای مثال اگر دانش آموزی تکالیف خود را انجام نداد یا حرکت ناشایستی از او سر زد روش ایشان به این شکل بود که اگر مشکلی در رفتار دانش آموز میدیدند در کلاس به شکل غیر مستقیم در مورد آن حرکت صحبت میکردند و یا داستان و مثل میگفتند تا دانش آموز به اشتباه خود پی ببرد و اگر دانش آموز باز هم حرکت اشتباه خود را تکرار کرد یا جو کلاس را متشنج کرد معلم سعی بر ریشه یابی رفتار او میپرداخت و در زمان های خارج از کلاس برای مشاوره ی او وقت میگذاشت، تجربه عینی ایشان در مورد دانش آموزی بود که به علت فاصله سنی زیادش با پدر و مادر و بقیه اعضای خانواده در محیط خانواده امکان بازی و تخلیه ی نیاز های کودکانه خود را نداشت و به همین دلیل در کلاس بسیار پرخشگرانه با هم کلاس های خود رفتار میکرد و دوستی در کلاس نداشت، معلم با ریشه یابی مشکلات او از والدین او خواست تا او را به باشگاه و کلاس های هنری ببرند تا او بتواند خود را تخلیه کند و در منزل هم تا جایی که میتوانند به او فرصت ابراز اعمال کودکانه اش را بدهند تا به مرور کودک رفتار های خارج از عرف و پرخاشگرانه اش را کنار بگذارد و بتواند با همسالان خود رابطه دوستان برقرار نماید، خانواده هم راه کار های ارائه شده توسط معلم را انجام دادند و دانش آموز به مرور رفتار هایش عادی شد و توانست در کلاس برای خود دوستانی بیابد
  • مهدی تقی پور حیدری

تغییر با کوشش / مهران صیدی / ۱

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۰۷ ب.ظ
یک سال در پایه دوم دبستان تدریس می کردم.حدود پانزده روز از اوّل مهر می گذشت که اوّلین املا را گفتم ومتوجّه شدم یکی از دانش اموزانم به نام الهام در سرتاسر دیکته اش به جز تعداد معدودی از کلمات مثل:که،آن ،ما ،این ، از و...مانند این ها را درست نوشته است وبقیّه کلمات را غلط نوشته است. واز مادرش دعوت کردم که به مدرسه بیاید.وقتی که مادرش به مدرسه آمد وعلّت را پرسیدم، گفت:«خانم الهام پارسال هم همین طور بوده است واو با استفاده از ماده در درس املا به کلاس دوم آمده است.در ضمن پارسال اوّل سال ،یعنی مهر ماه من به مدّت سی روز به مشهد رفته بودم چون نذر داشتم والهام از آن جهت که از دست من ناراحت وعصبانی بود که چرا او را همراه خود به مشهد نبرده ام ومهر ماه هم که شما می دانید از نظر صدا شناسی دارای اهمّیّت زیادی می باشد ،او نتوانسته به درستی صداها را بشناسد و تفکیک کند وخلاصه این موضوع باعث عقب افتادگی او از درس املا شده است.دیدم چاره ای ندارم جز این که راه حلّی پیدا کنم وبه فکر این باشم تا دانش آموز در این درس بهبود پیدا کند.به طور جدّی از مادرش تقاضای همکاری کردم واز او خواستم که حرف هایم را جدّی بگیرد واز آن شب به بعد هرشب با استفاده از صفحات اوّل قرآن که صامت ها را با مصوّت ها تر کیب کرده است،از روی آن ها پنج بار بخواند ویک بار بنویسد.وبا استفاده از درس فارسی پایه اوّل هر روز یک یا دو حرف الفبا را به او آموزش می دادم واز او می خواستم کلماتی را که دارای آن حروف هستند در کتاب فارسی پایه ی دوم ومجلّه های رشد دانش آموز یا کتاب قصّه پیدا کند وبه من نشان دهد وهر بار به انحاء مختلف اورا تشویق می کردم.حدود چهل و پنج روز از سال تحصیلی گذشته بود با توجبه به ای که هر هفته هم یک درس از کتاب دوم می دادم، تقریبا پنج درس هم از کتاب دوم داده بودم وسعی کردم که کمی با فاصله ی بیش تری درس های فارسی دوم را بدهم تا الهام هم بتواند خودش را به بچّه ها برساند. خلاصه پس از گذشت سه ما از سال تحصیلی تازه می توانست حدود پنچ خط را تقریبا با ده تا پانزده غلط بنویسد. در این مدّت هفته ای یک بار مادرش را می خواستم وهم مادرش را تشویق کرده ودل گرمی می دادم وهم دانش آموز را وآن ها را امیدوار می کردم که با تلاش می توانیم به آنچه مورد نظرمان است برسیم.ثلث اوّل نمره ی تک گرفت. با مدیر صحبت کردم که آیا تک را در کارنامه اش بگذارم یا نه؟ مدیر اظهار داشت که بستگی به نظر خودت دارد.اگر می دان نمره ی آخر سالش طوری می شود که نمره ی قبولی را می آورد تک نگذار ولی اگر می دانی که آخر سال نمره ی  قبولی را نمی آورد، بقیّه ی درس هایش را هم تک بده تا معدلّش به ده نرسد ومردود شود. کمی با خود فکر کردم که انصاف نیست چون بقیّه ی درس هایش تقریبا خوب بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم نمره ی او را ده بگذارم. مادرش از دیدن کارنامه خیلی خوش حال شد واز این که دید املای الهام ده است شرمنده شد وگفت:« خانم حالا که شما این لطف را در حقّ الهام کردید، من هم سعی می کنم تلاشم را دو برابر کنم تا املای الهام خوب شود.»از شیوه های گوناگون آموزش املا که عبارت بود از : تعداد حروف کلمات را جدا بنویسد، با کلمات جمله بسازد،هم خانواده های آن ها را پیدا کند، حروف کلمه ی داده شده را به هم وصل کند، کلماتی که دارای دارای حروفی مانند(ح چ ص ض ظ ط ق ف ع غ ه) هستند را از کتاب قصّه یا مجلّه های دیگر پیدا کند وبنویسد،هم معنی یا مخالف کلمات را پیدا کند و... نهایت استفاده را کردم و اوّل به مادرش آموزش می دادم که چنین کند یا چنان کند و هر روز از دانش آموز همان ها را می خواستم وزبانی ورفتاری با دادن کارت های تشویق،معرّفی سر صف به عنوان دانش آموز پر کار و... او را مورد تشویق قرار می دادم. امتحان املای ثلث دوم او پانزده شد وبه همین منوال گذشت. املای آخر سال او نوزده شد.هر گاه مادرش مرا می دید اظهار می داشت:« خانم ما همیشه در خانواده دعا گوی شما هستیم.» این بار نیز با تلاشی مضاعف وپیگیر،با استفاده از هم کاری صمیمانه مادرالهام، تشویق های به موقع وبه جا توانستم از تکرار پایه دانش آموزم جلوگیری کنم.به امید موفّقیّت همه ی هم نوعان خوبم.فاطمه فغانی ، آموزگار پایه دوم ابتدایی
  • مهدی تقی پور حیدری

انگشتان نامرئی/عاطفه جعفری

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۵۹ ب.ظ
فاطمه شعبان نژاد هستم معلم  پایه اول دبستان، با 24 سال سابقه تدریس. 20سال از خدمتم  می گذشت. زنگ های آغازین سال تحصیلی  را با معارفه با دانش آموزانم گذراندم. زنگ آخر به بچه ها گفتم که نقاشی بکشند. همه شروع به نقاشی کشیدن کردند به جز یک دانش آموز. پرسیدم چرا نقاشی نمی کشی ؟ گفت : دفتر ندارم .گفتم اگر برگه سفید به تو بدهم نقاشی می کشی ؟ گفت : نه . من هم چیزی به او نگفتم. در پایان زنگ  از بچه ها خواستم که برای فردا دفتر مشق به همراه خود بیاورند. روز بعد پس از تدریس ، از بچه ها خواستم که دفتر مشق را در بیاورند تا سرمشق بگیرم. همه بچه ها دفتر ها را روی میز گذاشتند به جز همان دانش آموز !پرسیدم چرا دفتر مشق نیاوردی ؟ گفت : مامانم یادش رفته برام دفتر بخره. گفتم :من دفتر دارم و آن را به تو می دهم تامشق بنویسی.با گریه جواب داد : دوست ندارم بنویسم. من هم برای اینکه از مدرسه بیزار نشود چیزی به او نگفتم . فقط گفتم زنگ تفریح در کلاس باش تا با توحرف بزنم. بعد از خروج بچه ها از کلاس آن دانش آموز آمد.از او پرسیدم اسمت چیست ؟گفت:یاسمن. به او گفتم یاسمن جان چرا دوست نداری بنویسی؟ سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت . من کمی با او شوخی کردم وبا او دوست شدم.به او گفتم که حالا که با هم دوست شدیم دست بدهیم بهم. دست راستش را از جیبش در اورد و به من دست داد . ناگهان یکه خوردم او هم مرا نگاه کرد . بدون اینکه چیزی بگویم دست دادم و محکم بغلش کردم. متوجه شدم که برای چه نمی نویسد. از دست راستش فقط دو انگشت شصت و انگشت کوچک را داشت. به او گفتم دفترت را بیاور تا نوشتن با دست چپ را به تو یاد بدهم. گفت نمی توانم و نمی خواهم بنویسم. به او گفتم می توانی واز همه  بهتر می نویسی. اویل کار کمی سخت بود.با کمک و همکاری مادرش و پشتکار خودش بعد از چند ماه نوشتن با دست چپ را یاد گرفت.یک روز بخشنامه ای مبنی بر مسابقه خوشنویسان کوچک فرستاده شد. من هم یاسمن و یکی دیگر از دوستانش را معرفی کردم. بعد ازچند وقت اسم یاسمن به عنوان برنده اعلام شد.خیلی خوشحال شدم .این برای من و یاسمن و خانواده اش موفقیت بزرگی بود.
  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۵۹
  • مهدی تقی پور حیدری

مشق های نیمه کاره/سیده شهربانو قاسمی تروجنی

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۱۰ ب.ظ
به نا خالق خوبی هااین تجربه مربوط می شود به خانم مریم خالقی معلم پایه پنجم روستای شهید آباد با 27 سال سابقه کاری.طی مصاحبه ای که با ایشان داشتم گفتند:اوایل کار خود که تازه معلم شده بودم در پایه چهارم تدریس می کردم. یکی از دانش آموزان کلاس که نسبتاً نیمه فعال بوده و از مسئولیت های درسی خود شانه خالی می کرد و مشق های خود را نمی نوشت. حتی زمانی که صفحات درس فارسی زیاد بود تقسیم بندی می کردم و به هرکدام از دانش آموزان یک بخش را حدوداً پنج یا شش خط می گفتم بنویسند،این دانش آموز حتی این چند خط را هم نمی نوشت.مدتی گذشت و من به آن دانش آموز چیزی نگفتم بلکه بهتر شود، هر چند که دانش آموز خوبی بود ولی همچنان به کار خود ادامه می داد و از نوشتن مشق شانه خالی می کرد. یک روز به بچه ها گفتم از جلسه بعد می خواهم از روی دفتر های مشقتان فارسی بپرسم تا هم دقتتان در نوشتن بالاتر برود تا قسمتی را جا نیاندازید و هم خوش خط تر بنویسید.در جلسه بعد ،بعد از پرسش از چند دانش آموز نوبت به این دانش آموز رسید. دیدم مشق هایش را خیلی خوب و بدون جا انداختن نوشت و درس را هم خیلی خوب بلد بود.من خیلی خوشحال شدم و او را تشویق کردم،در پایان سال به او گفتم که من از ابتدا متوجه کار تو شدم ولی چیزی به تو نگفتم تا اشتباهت را جبران کنی .دانش آموز و خانواده اش بابت این موضوع  خیلی از من تشکر کردن.در سال بعد نیز آن دانش آموز شاگردم شد و از لحاظ مسئولیت پذیری در انجام تکلیف خیلی خوب  عمل می کرد، و تکالیفش کامل و به موقع می نوشت. این تجربه یکی از شیرین ترین تجربه هایم و موفقیاتم در طول این چند سال تدریس من بود و من از این موفقیتم خیلی خوشحالم.یادمان باشد:عصبانیت و تنبیه همیشه کارساز نیست ،بلکه می شود با یک تصمیم کوچک و ساده تحول بزرگی به وجود آورد.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۰
  • مهدی تقی پور حیدری

نقاشی هایی از نوع طبیعت های کودکانه/شراره بلالمی

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۴۸ ب.ظ
قبل اینکه وارد بحث اصلی شویم،لازم است این نکته را ذکر کنم که توجه همه جانبه به تمامیه دروس دوره ابتدایی در جهت آموزش وپرورش کودکان،مسئله ای مهم و از برجسته ترین اهداف آموزشی به حساب می آید وبی توجهی حتی به یک درس قضیه ی آموزش را مختل می سازد.اما متاسفانه در سال های اخیر شاهد بی توجهی و بی مهری معلمان در زمینه تدریس برخی دروس به ویژه درس هنر(نقاشی)و کم اهمیت جلوه دادن ان هستیم در صورتی که به نظر من میتوان با بکار گیری کمی خلاقیت،در همین درس(هنر)بسیاری از نکات و مفاهیم اساسی زندگی را به کودکان آموزش داد.امیدوارم این تجربه ی زیبا و خواندنی انگیزه ایی شود برای ما معلمان اینده در جهت تدریس هرچه بهتر این درس.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۴۸
  • مهدی تقی پور حیدری

دریا و فواید آن/فائزه اشکور دلیلی

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۴۴ ب.ظ
چند روز پیش به مدرسه ای رفتم و با یکی از معلمان آن مدرسه مصاحبه ای کردم،آقای ارسلان اشکور دلیلی آموزگار دبستان شهید بهادر میرچی نشتارود که مربوط به یکی از مناطق آموزش و پرورش شهرستان تنکابن می باشد،با 28 سال سابقه ی کار و به مدت 16 سال با تدریس در پایه ی چهارم مشغول به کار هستند.
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۴۴
  • مهدی تقی پور حیدری

از محبت خارها گل می شود/ فاطمه تقی زاده

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۹ ب.ظ
با مراجعه به دبستان پسرانه شهید گشتاسبی آمل با یکی از معلمان با تجربه این مدرسه، خانم سیده طاهره توفیقی که 15 سال سابقه فعالیت دارند و چند سال است که در پایه سوم ابتدایی تدریس می کنند، مصاحبه کردم. ایشان از جمله معلمانی هستند که با عشق و علاقه در این حرفه مشغول کار هستند، لذا در شروع هر سال تحصیلی با در نظر گرفتن پیشرفت دانش آموزان در علم و فناوری، سعی می کنند همواره بر معلومات خویش بیافزایند و با بهره گیری از روش های تدریس نوین و تجربه های موفق دیگران، در کار خود موفق تر شوند. ایشان یکی از تجربه های موفق سال های اخیر را برایم بیان کردند،که بدین شرح بود :
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۳۹
  • مهدی تقی پور حیدری

آموزش حروف/فاطمه جمشیدی

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۱ ب.ظ
به نام او من تجربه آموزشی که از خانم کمالی نژاد آموختم ،درباره ی یاد دادن حروف الفبا به بچه ها بود،برای اینکه بچه ها خیلی بهتر حروف را یادبگیرنداز بچه ها بخواهیم تا به نوبت هنگام یاددادن هرحرفی ،مطابق آن حروف یک میوه یا خوردنی باخود به کلاس آورند،مثلا هنگام یاددادن حرف «ذ»به فلان دانش آموز بگوییم او برای بچه ها ذرت بیاورد.تاآن یادگیری درذهنشان تثبیت شود.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۳۱
  • مهدی تقی پور حیدری

جفت ماده / دانیال ابراهیمی1

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۷ ب.ظ
به نام خدا یکی از خاطرات جالب آموزشی که به ذهنم می رسد مربوط به سال 1375در دبستان شهید میرنیا روستای طوسکلا است. دو تن از دانش آموزان پایه اول که در دو درس املا و ریاضی مردود شده بودند واز جفت ماده استفاده کرده بودند در پایه دوم در کلاس من بودند.ابتدا به خاطر این موضوع به مدیرو اولیا اعتراض کردم که چرا به دو دانش آموز اجازه دادید که به پایه بالاتر بیایند در حالی که این دو درس مهترین درس های پایه اول هستند و جز مقدمات آموزش! با این حال مدیر از من خواست که کاری در حق این دو دانش اموز بکنم. ابتدا تصمیم گرفتم که با اولیای این دو دانش آموز ارتباط برقرار کنم ودر جلسه ای که با اولیا داشتم قراری با آن ها گذاشتم مبنی بر این که اولیا هرهفته ویا هردوهفته یکباربه مدرسه بیایند و وضعیت درسی ورفتاری دانش آموز خود رابه من گزارش دهند و من نیز وضعیت دانش آموز در مدرسه به اطلاع آن ها می رسانم که آیا پیشرفتی داشته اند یا خیر؟ خوشبختانه اولیا دانش آموزان نیز این همکاری راقبول کردند. همچنین از اولیا خواستم که تشویق را نیز مد نظر خود داشته باشند. اگرحتی دانش آموزی در درسی ازنمره یک به دو ارتقا پیدا کرد تشویق گردد هرچند که این نمره نیز بسار پایین است ولی ملاک تشویق باید پیشرفت دانش آموز نسبت به خود باشد نه دیگران. اولیا همکاری خوبی داشتند و جنبه تشویق را نیز در نظر می گرفتند وبنده نیزسعی می کردم در کلاس به اشکال گوناگون تشویق را بگنجانم . از دانش آموزانی که چنین شرایطی را داشتند پرسش سوالات متناسب با سطح یادگیریشان بود تا بتوانند پاسخ دهند و دلسرد نشوند وبا پاسخ دادن به سوالات مورد تشویق من وهم کلاسی های خود قرار می گرفتند. گاهی تشویق با دست زدن و گفتن آفرین بود وگاهی دادن جایزه حتی نه چندان گران مانند یک شکلات ساده. این امر باعث شده بود تا این دو دانش آموز وحتی دیگر دانش آموزان نیز بعد از گذشت چند مدت پیشرفت چشمگیری در درس های خود به خصوص در دو درسی که مردو شده بودند داشته باشند طوری که یک روز مدیراز من شاکی شدوگفت:آقای غلامی با توجه به این که این دو دانش آموز در پایه اول درسشان بسیار ضعیف بوده است پس چرا امسال نمرات بالایی دارند؟ مدیر فکر می کرد که من برای قبولی آن ها نمراتشان را به صورت سوری رد کردم. من هم از موضوع چیزی به مدیر نگفتم و یه روز در زنگ املا از او خواستم تا به کلاسم بیاد و از اتمام املا گفتن از ایشان خواستم تا دفتر این دو دانش آموز را خودشان شخصا تصحیح نمایند. بعد از تصحیح می شد تعجب را در چهره مدیر به وضوح دید. هردو دانش آموز نمره بالایی در حدود18گرفته بودند. مدیر علت موضوع را از من جویا شد ومن هم شیوه کاری را برایش توضیح دادم که بر دو اساس بود: اول تشیق و دوم ارتباط با اولیا. هدف اصلی من این بود که می خواستم قدرت تشویق و این که تنبیه کردن دیگر کارایی چندانی ندارد را بفهمانم. باتشکر.نادعلی غلامی دبیبازنشسته
  • مهدی تقی پور حیدری