معلولیت محرومیت نیست/بیتا محمدتبار
مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ق.ظ
اینجانب حسن
جعفری لاهیجانی معلم ابتدایی بودم و چند سالی است که بازنشسته شده ام. محل خدمت من
چند روستا بود که جزء شهرستان بابلسر بود. از آنجاییکه معلم بایستی علاوه
بر آموزش دروس، پدر بچه ها باشد و مدرسه خانه ی دوم بچه هاست، معلم باید سعی کند
در حد توانش مشکلات بچه ها را حل کند و مثل یک پدر با آنها رفتار کند. هر معلمی
ممکن است با مشکلاتی که برای بچه ها پیش میاید مواجه شود. من یک شاگرد دختر
داشتم که معلول مادرزاد بود و مدارس استثنایی هم او را ثبت نام نمی کردند؛
وقتی به مدرسه ما برای ثبت نام آمد، من با مدیر صحبت کردم و ایشان قبول کرد که او
شاگرد کلاس من بشود. او مشکل کندنویسی داشت؛ مثلا
موقع دیکته نوشتن برخلاف بقیه ی شاگردان که سریع می نوشتند، به خاطر معلول بودن
دستش کند می نوشت. من من صبر می کردم تا او نیز به پای بچه ها برسد.
اوایل به خاطر کندنویسی اش نمره ی کمی می گرفت. با
خودم فکر کردم چاره ی این کار این است که هم با سرعت کمتری املا بگویم هم اینکه
برایش صبر کنم. الحمدلله با همین روش توانستم مشکل کند نویسی اش را حل
کنم و خانواده اش هم بسیار از من تشکر کردند.
همیشه در
اواخر سال تحصیلی بچه ها را به اردو می بردیم و خیلی به آنها خوش می گذشت و برای
امتحانات پایان ترم آماده می شدند. با وجود اینکه هنگام تدریس جدی بودم دانش
آموزانم با من انس زیادی برقرار می کردند و من هم متقابلا آنها را خیلی دوست داشتم
و مثل یک پدر و برادر با آنها رفتار می کردم؛ در روز آخر که می خواستند خداحافظی
کنند خیلی با من رابطه ی عاطفی برقرار می کردند و به من می گفتند که شما در سال
های آینده هم معلم ما بشوید.
- ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۰۶