از محبت خارها گل می شود/ فاطمه تقی زاده
مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۹ ب.ظ
با مراجعه به دبستان
پسرانه شهید گشتاسبی آمل با
یکی از معلمان با تجربه این مدرسه، خانم سیده طاهره توفیقی که 15 سال سابقه فعالیت
دارند و چند سال است که در پایه سوم ابتدایی تدریس می کنند، مصاحبه کردم. ایشان از
جمله معلمانی هستند که با عشق و علاقه در این حرفه مشغول کار هستند، لذا در شروع
هر سال تحصیلی با در نظر گرفتن پیشرفت دانش آموزان در علم و فناوری،
سعی می کنند همواره بر معلومات خویش بیافزایند و با بهره گیری از روش های تدریس
نوین و تجربه های موفق دیگران، در کار خود موفق تر شوند. ایشان یکی از تجربه های
موفق سال های اخیر را برایم بیان کردند،که بدین شرح بود :
در
سال تحصیلی91-90 دانش آموزی به نام معین داشتم که به دلیل مشکلات خانوادگی ازجمله
طلاق مادر و ازدواج مجدد پدر، هم در زمینه تحصیلی و هم در زمینه رفتاری
دچار مشکل بود. او دانش آموزی پرخاشگر بود و در زنگ های تفریح با
دانش آموزان بزرگتر و کوچک تر از خود درگیر می شد، روی میز راه می رفت و میزش همیشه
کثیف بود و با همکلاسی های خود نیز دعوا می کرد. در خانه نیز با نامادری و خواهر و
برادرش ناسازگار بود و آن ها را اذیت می کرد. معین از نظرتحصیلی نیز از همسالان
خود بسیار عقب بود. در خواندن و ریاضی و کار با اعداد مشکل داشت، با وجود آن که
دانش آموز پایه سوم تحصیلی بود اما حتی در ترتیب حروف الفبا نیز
ناتوان بود. لذا مرا برآن داشت تا برای حل مشکل او چاره ای بیاندیشم. اولین کاری
که کردم معرفی او به مرکز اختلالات یادگیری بود،که همکارانم در آن جا هم از نظر
یادگیری و درسی و هم مشاوره ای به او کمک کردند تا بهتر شود. من نیز در زنگ های
تفریح و ورزش، درس هایی را که نیاموخته بود دوباره به او درس می دادم، همچنین اشکالاتی
که از پایه اول و دوم داشت را نیز برطرف می کردم. سعی می کردم به او مسئولیت دهم
مثلا اگر کاری داشتم به او می گفتم: معین تو برو و این کار را انجام بده. از نظر
رفتاری نیز با مهربانی به او می گفتم چه چیزی درست و چه چیزی غلط است، بدین تریبت
رابطه ما صمیمی و دوستانه شد. بعد از گذشت دو-سه ماه، تغیرات خوبی در رفتار و درس
او ایجاد شد،که باعث رضایت من از نتیجه تلاشم گردید. با رابطه محبت آمیزی که در
پیش گرفتم، او نیز به من علاقه مند گشت و سعی می کرد کارهایی انجام دهد که مرا
خوشحال سازد، اگر کاری انجام می داد که من ناراحت می شدم، با یک نگاه من متوجه
اشتباهش می شد. در سال های بعد نیز در زنگ های تفریح برای چند لحظه هم شده سعی می
کرد مرا ببیند و با هم صحبت کنیم.
نامادری اش نیز می گفت:رفتار او در خانه بسیار
بهتر شده است.
- ۹۵/۰۲/۰۳