تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

عمل معلّمی برای معلّمانی که به آن به منزله فرصتی برای اعتلای آموزش و رشد شخصی نظر می کنند، سرشار از تجربه های نادری است که آگاهی از آنان برای دانشجو معلّمان و معلّمان دو خاصیت دارد:
1. آشنایی با تجربه خاص؛
2. کسب انگیزه و اعتماد برای عمل خلّاقانه در موقعیت های واقعی تربیت.
وبلاگ پیش رو، متن مصاحبه کتبی و تصویری از تجربیّات معلّمان حرفه ای، سرآمد و پیشکسوت ایران، بالاخص استان مازندران است
که توسط اینجانب، همکاران و دانشجو معلّمان دانشکده فاطمة الزهراء (س) قائمشهر و دانشکده شهید رجایی بابل وابسته به دانشگاه فرهنگیان در اجرای تکالیف عملکردی واحد درسی " تجربه های خاص حرفه ای در آموزش ابتدایی" تهیه و ثبت شده است. که تلاشی برای شناسایی معلّمان نادر و قدر شناسی از آنان نیز محسوب می شود و پیوندی بین نسل های معلّمان ایجاد می کند.
ضمن سپاس از بازدیدکنندگان محترم، استدعا می شود علاوه بر ارائه نظرات ارزنده خود، در صورت استفاده از متن حق امانت داری را رعایت نموده و با ذکر مأخذ ما را در اعتلای این امر مهم یاری نمایند./ انشاءالله

آخرین نظرات

دانش آموز نابه هنجار من / سیده زهرا جاویده

مهدی تقی پور حیدری | پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۴۹ ق.ظ
خدیجه رشیدی آموزگار پایه دوم  دبستان لاله های انقلاب شهرستان محمودآباد  هستم ؛ لیسانس روانشناسی ؛ دارای 16  سال سابقه آموزشی و 4 سال در پایه دوم  مشغول به تدریس هستم . تجربه آموزشی من درباره دانش آموزی به نام فاطمه است  که سال گذشته هم دانش آموز همین دبستان بوده است و من از طریق صحبت با همکاران به این نتیجه رسیدم که این دانش آموز از لحاظ انضباطی واقعا نیاز به حمایت دارد.  رفتار فاطمه با دانش آموزان دیگر کمی نابه هنجار بود و این نابه هنجاری به صورت های مختلف نمود میکرد مثلا ضرب و شتم ، گرفتن وسایل دیگر دانش آموزان ، خط زدن مشق دیگران ، گذاشتن مداد لای انگشت بچه ها و... اوایل سال تحصیلی وقتی که مشغول تدریس یا هرکاری بودم این دانش آموز اصلا حواسش به درس و صحبت های من نبود ، مدام حواسش به کارهای خودش بود مثلا به جای روخوانی فارسی دفتر نقاشی خود را در می آورد یا از کلاس بیرون میرفت یا با بچه های دیگر صحبت میکردیا مقنعه دیگران را میکشید ....تصمیم گرفتم یکسری مسئولیت ها به او بدهم مثلا مبصرش کردم یا رابط من و دفتر شده بود ، پایان هر روز به او میگفتم که از او راضی بودم  یا نه اما باز هم پیشرفت چندانی نکرده بود .تصمیم گرفتم از روش های دیگری استفاده کنم تا اینکه یک روز به صورت جدی با فاطمه صحبت کردم و به او گفتم فاطمه دخترم شما الان یک دختر بزرگ و خانمی هستی که کاملا صحبت های من را میفهمی و از تو میخواهم که به صحبت های من گوش کنی ؛ درمورد یک دانش آموز خوب و انتظاراتی که یک معلم یا خانواده از یک دانش آموز میتواند داشته باشد برای او گفتم و حیطه وظایفش را مشخص کردم . از فاطمه خواستم تا به عنوان معلم یار من باشد او را کنار خود نشاندم تا در تیر رس من باشد و اینکه پا به پا ی من در کلاس باید فعالیت میکرد . سپس تصمیم گرفتم به صورت آنی تشویق کنم و اینگونه بود که هر کار مثبتی که انجام میداد بلافاصله با نگاه یا با یک آفرین گفتن یا دست زدن یا معرفی کردن پیش دوستانش تشویقش میکردم  و هر روز به خاطر رضایتی که از فاطمه داشتم به او ستاره میدادم و به او گفتم که اگر ستاره هایت به این اندازه برسد از طرف من جایزه میگیری و پیش بچه های مدرسه به عنوان دانش آموز خوب معرفی میشوی . از معاون مدرسه هم خواستم به او مسئولیت بیشتری بدهد و او را مسئول راهرو کند . در این مدت با خانواده وی در ارتباط بودم  و متوجه شده بودم فاطمه در خانواده هم از نظر روابط اجتماعی ضعیف است و خانواده اش رفت و آمد چندانی با فامیل ندارند و اینگونه شد که فاطمه یاد نگرفته بود با دور و اطرافش چگونه برخورد کند . بنابراین یکسری راهکار به خانواده اش پیشنهاد کردم که در خانه انجام دهند یا ندهند. این ها باعث شد تا به مرور رفتار فاطمه تغییر کند بصورتی که به عنوان دانش آموز خوب سر صف معرفی شود . و اینگونه شد که با همکاری فاطمه عزیز و مدرسه و بچه ها و خانواده فاطمه به نتیجه ای که میخواستم رسیدم.
  • مهدی تقی پور حیدری