تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

عمل معلّمی برای معلّمانی که به آن به منزله فرصتی برای اعتلای آموزش و رشد شخصی نظر می کنند، سرشار از تجربه های نادری است که آگاهی از آنان برای دانشجو معلّمان و معلّمان دو خاصیت دارد:
1. آشنایی با تجربه خاص؛
2. کسب انگیزه و اعتماد برای عمل خلّاقانه در موقعیت های واقعی تربیت.
وبلاگ پیش رو، متن مصاحبه کتبی و تصویری از تجربیّات معلّمان حرفه ای، سرآمد و پیشکسوت ایران، بالاخص استان مازندران است
که توسط اینجانب، همکاران و دانشجو معلّمان دانشکده فاطمة الزهراء (س) قائمشهر و دانشکده شهید رجایی بابل وابسته به دانشگاه فرهنگیان در اجرای تکالیف عملکردی واحد درسی " تجربه های خاص حرفه ای در آموزش ابتدایی" تهیه و ثبت شده است. که تلاشی برای شناسایی معلّمان نادر و قدر شناسی از آنان نیز محسوب می شود و پیوندی بین نسل های معلّمان ایجاد می کند.
ضمن سپاس از بازدیدکنندگان محترم، استدعا می شود علاوه بر ارائه نظرات ارزنده خود، در صورت استفاده از متن حق امانت داری را رعایت نموده و با ذکر مأخذ ما را در اعتلای این امر مهم یاری نمایند./ انشاءالله

آخرین نظرات

چرا تنبیه؟ / فاطمه متو

مهدی تقی پور حیدری | يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۰۸ ب.ظ

 

   خانم فرشته پرسته با 27 سال سابقه، در هفدهمین سال تجربه کاریشان در یک مدرسه روستای لفور، بعنوان مدیر آموزگار، هم مسئولیت مدیریت مدرسه را داشتند و هم معلم چهار پایه بودند.به دلیل مشغله زیاد کاری، فشار زیادی به ایشان وارد می­شد.

   در یکی از روزها که مشغول پرسش ضرب از دانش ­آموزان بودند، دو برادر دوقلو که سال قبل پدرشان را از دست داده بودند، در کلاس شیطنت می­کردند. خانم معلم از آن­ها پرسش کردند، عبدالله که پرتلاش بود، پاسخ درست می­داد ولی محمد به هیچ سوالی پاسخ درست نداد.

   خانم معلم عصبانی شدند و به وسیله خط کش چوبی، سه ضربه به کف دست محمد وارد کردند. محمد گریه کرد و با گریه نام پدرش را به زبان آورد، خانم معلم با شنیدن عبارت«باباجون»خط کش را به بیرون کلاس پرت کردند و بسیار ناراحت شدند.کنار محمد رفتند و پا به پای محمد گریه کردند. با گریه و صحبت با محمد، از او دلجویی کردند. از همان لحظه خانم معلم تصمیم گرفتند از روش دیگری برای تدریس و تشویق و تنبیه استفاده کنند. با بازی و مسابقه لذت آموزش را به دانش­ آموزان چشاندند. از آن روز با محمد دست دوستی دادند و هر دو تصمیم گرفتند، تمام تلاش خود را برای بهتر بودن، به کار گیرند.

بعد از گذشت چندین سال محمد به دیدار خانم معلم آمدند و با دادن خبر «من الان یک دندانپزشک هستم» از او تشکر کرد. 

  • مهدی تقی پور حیدری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی