تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

عمل معلّمی برای معلّمانی که به آن به منزله فرصتی برای اعتلای آموزش و رشد شخصی نظر می کنند، سرشار از تجربه های نادری است که آگاهی از آنان برای دانشجو معلّمان و معلّمان دو خاصیت دارد:
1. آشنایی با تجربه خاص؛
2. کسب انگیزه و اعتماد برای عمل خلّاقانه در موقعیت های واقعی تربیت.
وبلاگ پیش رو، متن مصاحبه کتبی و تصویری از تجربیّات معلّمان حرفه ای، سرآمد و پیشکسوت ایران، بالاخص استان مازندران است
که توسط اینجانب، همکاران و دانشجو معلّمان دانشکده فاطمة الزهراء (س) قائمشهر و دانشکده شهید رجایی بابل وابسته به دانشگاه فرهنگیان در اجرای تکالیف عملکردی واحد درسی " تجربه های خاص حرفه ای در آموزش ابتدایی" تهیه و ثبت شده است. که تلاشی برای شناسایی معلّمان نادر و قدر شناسی از آنان نیز محسوب می شود و پیوندی بین نسل های معلّمان ایجاد می کند.
ضمن سپاس از بازدیدکنندگان محترم، استدعا می شود علاوه بر ارائه نظرات ارزنده خود، در صورت استفاده از متن حق امانت داری را رعایت نموده و با ذکر مأخذ ما را در اعتلای این امر مهم یاری نمایند./ انشاءالله

آخرین نظرات

نقاشی هایی از نوع طبیعت های کودکانه/شراره بلالمی

مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۴۸ ب.ظ
قبل اینکه وارد بحث اصلی شویم،لازم است این نکته را ذکر کنم که توجه همه جانبه به تمامیه دروس دوره ابتدایی در جهت آموزش وپرورش کودکان،مسئله ای مهم و از برجسته ترین اهداف آموزشی به حساب می آید وبی توجهی حتی به یک درس قضیه ی آموزش را مختل می سازد.اما متاسفانه در سال های اخیر شاهد بی توجهی و بی مهری معلمان در زمینه تدریس برخی دروس به ویژه درس هنر(نقاشی)و کم اهمیت جلوه دادن ان هستیم در صورتی که به نظر من میتوان با بکار گیری کمی خلاقیت،در همین درس(هنر)بسیاری از نکات و مفاهیم اساسی زندگی را به کودکان آموزش داد.امیدوارم این تجربه ی زیبا و خواندنی انگیزه ایی شود برای ما معلمان اینده در جهت تدریس هرچه بهتر این درس. −خانم سیاه مشته ایی از معلمان با تجربه و پرکار مقطع ابتدایی است که در زمینه آموزش درس هنر از روش قصه گویی و مشارکتی استفاده می کند.و تمامیه سعی خود را بکار گرفته تا از این راه نکات و مفاهیم اساسی را به طور غیر مستقیم به کودکان آموزش دهد. طی صحبت های خود با این دبیر محترم ایشان بخشی از کار خود را در قالب مثالی زیبا برایم کاملا تشریح کردندو در ادامه نیز متذکر شدند که چگونه مبحث آب و فایده هایش و کاربرد ان در زندگی (که یک بحث کاملا جدی در زندگی روزمره ماست)را در قالب قصه و نقاشی برای بچه ها تفهیم نمودند: "در این روش از واژه های ساده و قابل لمس در طبیعت که دانش آموزان با ان سر وکار دارند استفاده نمودم .این کار باعث می شد تا تصاویر گوناگونی در ذهن بچه پدیدار گشته و خلاقیت تصویر سازی در آن ها پرورش یابد.هم چنین توجه به صحنه های مختلف داستان،ارتباط با پدیده های داستان،طبیعت و صحنه هایی نظیر بوها، رنگها،مناطق مختلف،سرما ، گرما،مشاغل و.....بر روی دانش آموزان تاثیر گذاشته و در نهایت زمینه را برای انواع ارتباطات کلامی و غیر کلامی به وجود می اورد.در واقع قصه این اجازه را به کودک می دهدتا با ابزار الات موجود در اطرافش (طبیعت)اشناشده و هم چنین توجه وی را به زیبا سازی کار هنری جلب می کند.توانایی فیزیکی و حواس های مختلف انها به ویژه حس لامسه،بینایی و شنوایی را تقویت کرده ودقت آنها را نسبت به طبیعت و آنچه درون ان وجود دارد را افزایش می دهد.علاوه بر این دانش آموزان در کنار گوش دادن به قصه با یک حرکت جمعی و مشارکتی از ابزار و وسایل یکدیگر استفاده کرده که این امر سبب رشد عاطفی و اجتماعی انها میشود.طی تقسیم بندی های گروهی که انجام می شود دانش آموزان از تجربه های هنری یکدیگر استفاده کرده و به تدریج یاد می گیرند که می بایست به حقوق و وظایف یکدیگر احترام بگذارند.بنابراین نسبت به فعالیت های یکدیگر اظهارنظر کرده و در نتیجه از افکار هم به صورت سودمندی بهره می برند" به صحبت های پایانی نزدیک میشدیم و من هم چنان حیرت زده از این موضوع که چگونه ممکن است یک معلم روستایی با امکانات نسبتا محدود آموزشی این چنین خلاقانه عمل کند به فکر فرو رفته بودم ....که ناگهان با صدای خانم سیاه مشته ای به خود آمدم ایشان آرام بر روی شانه ام زدند و گفتند:کلید همه ی این کارها فقط کمی ابتکار و عشق ومحبت واقعی به دانش آموزان است.برایم عجیب بود...انگار با آن چهره ی مهربانش ذهنم را می توانست بخواند.واقعا خوشحال بودم...خوشحال از اینکه با وجود شرایط سخت هنوز هم معلمانی متعهد پیدا می شوند.هنگام خداحافظی ایشان کلیپی را که حاوی یک فیلم آموزشی از نحوه ی تدریس خودشان بود را در اختیارم قرار دادند و از من خواستند تا آن را به دقت ببینم و از آن استفاه کنم،از شدت ذوق زبانم قفل کرده بود...از او تشکر به عمل آوردم و مدرسه را به قصد خانه ترک کردم. واقعا تجربه ی زیبایی بود...!!!   تجربه ای زیبا برگرفته از صحبت های سرکار خانم سیاه مشته ای...آموزگار پایه ی اول دبستان.
  • مهدی تقی پور حیدری