چپ دست بودن - فاطمه زهرا تقی پورعلی تپه
مهدی تقی پور حیدری | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ق.ظ
به نام خدا
آقای لیانی(تجربه
ای از سال های اوایل تدریسم در یکی از روستا ها )
یکی از سال های اوایل تدریسم معلم کلاس های چند پایه بودم .به
بچه های کلاس اول گفتم که از روی کلمات داخل کتاب چند بار بنویسند،و رفتم سراغ
پایه های دیگر.همان طور که مشغول پایه ها دیگر بودم ناگهان حسن که چیزی نمی نوشت و
با یک حالت خاصی اطرافش را نگاه می کرد توجهم را به خودش جلب کرد . به کنارش رفتم
و پرسیدم که چرا تکلیفت را انجام نمی دهی؟بار اول فقط نگاهم کرد دوباره که پرسیدم
زد زیر گریه .از فردای آن روز حسن به مدرسه نیامد.یک روز من به همراه یکی از
شاگردان به خانه حسن رفتیم .مادرش گفت حسن به مزرعه رفته است .وقتی ما به مزرعه
رفتیم حسن با دیدن ما خود را قایم کرد با پدرش وقتی صحبت کردم چیزی دستگیرم نشد تا
اینکه بعد چند روز به سراغ برادرش رفتم . برادر حسن موضوع را برایم شرح داده که
حسن از بچگی با دست چپ می نوشته و به اصطلاح آمیانه چپ دست است .روزی یکی از
همسایه هایمان به او گفت که چپ دست ها بد شگون هستند و جلوی کسی با دست چپ ننویس .اگر
کسی بفهمد تو چپ دست هستی تورا دوست ندارد و ....از آن روز حسن ترسیده و همیشه مشق
هایش را در خانه یواشکی در پشت بام می نویسد تا کسی اورا نبیند.با شنیدن این حرف
ها از برادر حسن ،تعجب کردم و رفتم سراغ حسن و با او صحبت کردم که چپ دست بودن
اصلا بد نیست هر کسی از بچگی با یکی از دست هایش راحت تر است ونباید بچه را مجبور
کرد با دستی که نمی تواند کار کند.بعد صحبت هایم حسن وقتی فهمید که من با چپ دست
بودن او مخالف نیستم خوشحال شد و به مدرسه برگشت و از آن روز همیشه در کلاس با دست
چپ می نوشت.
- ۹۵/۰۲/۰۳