خوشه چینی در خرمن تجربه ها /حنانه ترابی،راضیه صداقت، عالمه جعفری
مهدی تقی پور حیدری | چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۱۳ ب.ظ
من فاطمه رمضانی،
فرزند روح اله از شهر آمل هستم .طی 27 سال خدمتم در آموزش و پرورش در پست های
مختلفی همچون آموزگاری ، مدیریت و... مشغول بودم.
تجربه ای که میخواهم بازگو کنم مربوط به دوران مدیریتم در روستای شهید هاشمی نژاد روستای تسکابن می باشد. من در آن مدرسه دانش آموزی(میلاد) داشتم که بسیار منزوی و گوشه گیر بود وبا معلم و دانش آموزان دیگر هیچ ارتباطی نداشت. یک روزمعلم مربوطه به من اطلاع دادند که میلاد هیچ گونه مشارکتی در کلاس ندارد و بسیار افسرده است. من میلاد را به دفتر خواندم و سعی کردم با او ارتباط برقرار کنم .از او علت گوشه گیری و ناراحتی اش را جویا شدم ولیکن میلاد همچنان سکوت کرد. من از او پرسیدم چه کسی در درس ها به تو کمک میکند که میلاد زن عموی خود را معرفی کرد. من از او خواستم زن عموی خود را به مدرسه بیاورد اما میلاد خواسته مرا رد کرد وعلت آن را اجازه ندادن عمویش اعلام کرد. من از میلاد خواستم که حداقل مادربزرگ خود را به مدرسه بیاورد که این خواسته من نیز اجابت نشد .تا روزی که شنیدم عموی میلاد که سوم دبیرستان است از مدرسه به خانه نیامده است و مادربزرگ میلاد بسیار بی تابی میکند. من به مادربزرگش پیغام دادم و گفتم "تو یک روز پسرت را ندیده ای و این چنین دل نگرانی پس مادر میلاد چه بگوید که مدت طولانی است که پسرش را ندیده است" و از او خواستم شرایطی را فراهم کند تا مادر و پسر یکدیگر را ملاقات کنند .مادربزرگ ابتدا خواست که با پدر میلاد مشورت کند که خوشبختانه پدر میلاد موافقت کرد و آن دو یک دیگر را ملاقات کردند. بعد از آن مقرر شد که میلاد آخر هفته ها نزد مادرش برود.پس از این قضیه مشکل میلاد در مدرسه حل شد و در درس هایش پیشرفت چشمگیری کرد.
- ۹۵/۰۲/۰۱