تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

Experience of Professional Teachers

تجربه معلّمان حرفه ای

عمل معلّمی برای معلّمانی که به آن به منزله فرصتی برای اعتلای آموزش و رشد شخصی نظر می کنند، سرشار از تجربه های نادری است که آگاهی از آنان برای دانشجو معلّمان و معلّمان دو خاصیت دارد:
1. آشنایی با تجربه خاص؛
2. کسب انگیزه و اعتماد برای عمل خلّاقانه در موقعیت های واقعی تربیت.
وبلاگ پیش رو، متن مصاحبه کتبی و تصویری از تجربیّات معلّمان حرفه ای، سرآمد و پیشکسوت ایران، بالاخص استان مازندران است
که توسط اینجانب، همکاران و دانشجو معلّمان دانشکده فاطمة الزهراء (س) قائمشهر و دانشکده شهید رجایی بابل وابسته به دانشگاه فرهنگیان در اجرای تکالیف عملکردی واحد درسی " تجربه های خاص حرفه ای در آموزش ابتدایی" تهیه و ثبت شده است. که تلاشی برای شناسایی معلّمان نادر و قدر شناسی از آنان نیز محسوب می شود و پیوندی بین نسل های معلّمان ایجاد می کند.
ضمن سپاس از بازدیدکنندگان محترم، استدعا می شود علاوه بر ارائه نظرات ارزنده خود، در صورت استفاده از متن حق امانت داری را رعایت نموده و با ذکر مأخذ ما را در اعتلای این امر مهم یاری نمایند./ انشاءالله

آخرین نظرات

ناجی معلم/ طاهره آقاپور جویباری

مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ
من سیما وحدانی، معلم پایه سوم ابتدایی از شهرستان قائمشهر و دارای 20 سال سابقه تدریس می باشم. حدودا 8 تا 10 سال قبل در یکی از روستا ها معلم ابتدایی بودم.
 در یکی از روز های سرد زمستان بخاری کلاسمان آتش گرفت. در ابتدا بچه ها را از کلاس خارج کردم. و بعد خواستم بخاری را خاموش کنم اما شعله آن زیاد شده بود و نمی توانستم کنترل کنم پس تصمیم گرفتم آن را از کلاس خارج کنم که ناگهان دیدم یکی از بچه ها زیر نیمکت قایم شده است. عصبانی شدم و گفتم چرا هنوز اینجایی؟ چرا قایم شدی؟ دانش آموز گفت: احساس می کردم شما امروز درآتش می سوزید به همین دلیل به کلاس آمدم تا در لحظه آخرشما را نجات دهم. بعد من به او گفتم نه این کارت اصلا درست نبود و وقتی من فریاد زدم همه از کلاس خارج شوید شما هم باید از کلاس خارج می شدید. دانش آموز گفت : نه خانم من زیر پنجره بودم ارتفاع پنجره زیاد نبود. شعله آتش که زیاد شد تصمیم گرفتم به داخل کلاس بیایم و به شما کمک کنم. در آن لحظه من هم عصبانی شدم و هم خوشحال شدم اما به او گفتم که اگر برای شما اتفاقی می افتاد نمی­ توانستم خودم را به خاطر کار شما ببخشم. در پایان همه ی دانش آموزانم را بوسیدم و در حالیکه حالم خیلی بد بود، از اینکه همه همکاری کردند از آنها تشکر کردم.
  • مهدی تقی پور حیدری