تشویق های آنی/معصومه قربانی/
مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۰ ق.ظ
آقای
ذکریا خواجه محله دارای 22 سال سابقه خدمت
در آموزش وپرورش
در سال 1373به عنوان معلم در یک روستا مشغول تدریس شد هجده دانش
آموز دختر وپسر داشت.شرایط روستا به گونه ای بود که بچه ها مجبور بودند به پدر ومادر
خود در نگهداری دام ها ،کشاورزی و...کمک کنند.
ایشان در کلاس خود دانش آموزی داشتند
به نام فضه که بسیار آرام بود .ایشان بعد از مدتی متوجه شدند که فضه تکلیف های خود
انجام نمی دهد یا اگر انجام می دهد کامل نیست یا در درس های خود گاهی اوقات خوب
وگاهی اوقات نیز نمی توانست نمره بیاورد
این موضوع برایشان سوال شده بود به همین
خاطر چندین بار خواست با خانواده اش صحبت کند اما نمی توانست، پدرش چوپان بود و
اکثر اوقات در خانه نبود.ایشان زمانی که دیدند وضعیت درسی دانش آموز هرروز بدتر می
شود مادرش را به مدرسه دعوت کرد وبا ایشان صحبت کردند.مادر فرزندرا تهدید کرد که
اگر درس نخوانی تورا می کشم و...که دانش آموز بسیار ناراحت شد.بعد از گذشت چند روز
که وضغیت دانش آموز همچنان همانگونه بود آقای خواجه محله متوجه شدند که دست های
فضه همانند دستان فردی است که سال ها کار کرده است.از دانش آموز علت را جویا شدند
اما او حرفی نزد .زنگ تفریح دوستش گفت که فضه زمانی که به منزل می رود مادرش اورا
مجبور می کند که از چشمه آب بیاورد وکهنه بچه را بشوید و... . ایشان فهمیدند که
مشکل از خانواده است .از آن روز به بعد سعی می کردند که بیشتر با اوکار کنند. در
یک روز در پرسش درس تعلیمات دینی در کمال تعجب از پنج سوال توانست چهار سوال آن را درست جواب داد.در همان
لحظه برگه های تبلیغاتی به مدرسه آورده بودند آقای خواجه محله یکی از این برگه ها
را گرفتندومهر مدرسه را روی آن زدند وخودشان آن را امضا کردند ودر مقابل بقیه دانش
آموزان به اودادند وهمه اورا تشویق کردند.از روز بعد فضه به یک دانش آموز خوب در
کلاس تبدیل شد وهمه ی درس های خود را منظم می نوشت ومرتب انجام می داد.به طوری که
در امتحان های ثلث دوم وسوم بهترین نمره ها را آورده بود.
- ۹۵/۰۲/۰۴