اضطراب/خورشید حسین آرموئی
مهدی تقی پور حیدری | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۴۷ ب.ظ
علی اکبر قنبری با 28 سال سابقه کاری که در حال حاضر مدیر آموزشگاه است یکی از تجارب خود را اینگونه بیان کرده است . در سال 86 بعنوان معلم پایه اول انتخاب شدم اولین کاری که یک معلم باید انجام دهد این است که دانش اموزان خود را بشناسد یک شناخت جزئی از دانش اموزان بعمل اوردم دیده شد دانش اموزی ارتباط خوبی با من معلم ندارد برای من سوال شد که این دانش اموز که در زنگ های تفریح که با بقیه صحبت می کند و بازی می کند چرا هر چه که در کلاس سوال میپرسم جواب نمی دهد حتی اسمش را هم به من نمی گوید و ن سبت به جنس مرد اضطراب دارد این موضوع را با مدیر مدرسه در میان گذاشتم و گفتم که احساس می کنم این دانش اموز استعداد خوبی دارد ولی پاسخی بمن نمی دهد من و مدیر مدرسه زنگ های تفریح او را از پشت پنجره زیر نظر داشتیم و متوجه شدیم که با بچه های دیگر ارتباط اجتماعی خوبی دارد اینطور برداشت شد که مشکل از خانه اغاز شده مادرش را به مدرسه دعوت کردیم و گفتیم که دخترش با معلم صحبت نمی کند مادر گفت :او با هیچ مردی صحبت نمی کند .علت را جویا شدم و متوجه شدم که این خانم یک فرزند پسر و 5 فرزند دختر داشته و همسر او تمایل به فرزند پسر د اشته به همین دلیل در دوران کودکی از محبت پدر محروم بوده و پدر هم شغلی داشته که هر 20 روز یکبار به منزل بازمی گشت و چون این کودک از پدر اضطراب داشت ماجرا را به همه مرد ها تعمیم داده بود با پدر دانش اموز صحبت کردم و گفتم که با فرزند خود مهربانتر باشد از هفته بعد دیدیم که دانش اموز اوضاع بهتری یافت و من موفق شدم که او را بخود جلب کنم اوایل فقط با من صحبت می کرد اما به مرور زمان اضطراب او بطور کلی از بین رفت .
- ۹۵/۰۲/۰۴